1 ز دست ناله سگ او بقصد جان من است یقین که ناله من دشمن نهان من است
2 معاشران همه رادست بر دهان من است زبسکه گوش جهانی پر از فغان من است
3 مرا فراق تو تا کی بداغ می سوزد که دل بحسرت یکدم فراغ می سوزد
4 زدود دل همه روزم دماغ می سوزد درون من همه شب چون چراغ می سوزد