1 چو همراز شد روس با انگلیس همانند خالیگر و کاسه لیس
2 به بستند پیمان مهر استوار که با هم نباشند زنهار خوار
3 نخست از در کینه روس دژم به پیمان ایرانیان زد قلم
4 بسی کار نستوده فهرست کرد به دربار ایران پروتست کرد
1 ندیدی مگر کاندرین سال شوم که آتش فرو زد بهر مرز و بوم
2 دو همسایه اندر هیاهو شدند بما شیر و با دشمن آهو شدند
3 به هر شهر لشگر کشید انگلیس به تاراج ده یار شد با رئیس
4 به هم چشمی او سپهدار روس به تسخیر ری کوفت ناگاه کوس
1 چه خوش گفت با پور خود پهلوان چو دیدش هم آغوش شیر ژیان
2 که گر زنده شیر نر اندر نبرد درد بر تنت چرم و نالی ز درد
3 از آن به که در گورت اندر کفن درد پنجه و ناخن گورکن
4 هلا ای دلیران ایران زمین بنازید چو شیر مست از کمین
1 کجا شد فریدون زرین کلاه کجا شد منوچهر گیتی پناه
2 کجا کیقباد آن یل سرفراز کجا شاه کاوس دشمن گداز
3 کجا رفت کیخسرو تاجدار چه شد شاه گشتاسب و اسفندیار
4 کجا رفت شاپور و شاه اردشیر که با دشنه درید پهلوی شیر