14 اثر از غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی

1 علی نمود مصفا جمال علم یقین را فکند پرده ز رخسار ناز شاهد دین را

2 علی ز تیغ شرربار و منطق گهر آگین گسست عروه کفر و ببست حبل متین را

3 نمود نصرت پیشینیان ز غیب ولیکن رفیق شد بعلن پیشوای باز پسین را

4 اگر نه ساقی کوثر علی شدی نچشیدی حسینش از دم شمشیر خصم مآء معین را

1 سزد ار سجده برد میر فراهانی را گر ز خاقان گذرد مرتبه خاقانی را

2 ای امیر قرشی زاده کت اعجاز سخن بند بر ناطقه زد منطق سحبانی را

3 گر برند اینگهر نظم تو در سوق عکاظ کس پشیزی نخرد سلعه ذبیانی را

4 عرق از خجلت تشبیب تو از نیل گذشت چهره طبع منوچهری دمغانی را

1 عجبی نیست مر آن آیت ربانی را گر کند زنده ز نو حکمت لقمانی را

2 ای بتاریک شب کفر برافروخته باز پدرت در ره دین شمع مسلمانی را

3 اگر آن آیت رخشنده هویدا نشدی کس نخواندی زورق آیت فرقانی را

4 تو از آن شاخ برومند بزادی که ز فضل درس توحید دهد نخله عمرانی را

1 تقدیم دوست کردم تصویر خویشتن را تا جای من ببوسد آن روی چون سمن را

2 ای عکس چهره من چو میرسی به کویش در پای او افشان یکباره جان و تن را

3 زان طره معنبر کان ماه ار بچنبر بستان بجای شکر بوسی از آن دهن را

4 گر آن پری شمایل باشد بمهر مایل در گردنش حمایل کن دست خویشتن را

1 ای نگهبانان آیین ای دلیران در حروب ای مدیران جراید ای خطیبان در خطوب

2 ای حواریون احمد ای هوا خواهان حق ای بزرگان قبایل ای رئیسان شعوب

3 ای علمداران امت ای نوامیس خرد ای خداوندان فکرت ای جواسیس قلوب

4 قدرت ما را چرا کاهیده قلاب القدر پرده ما را چرا دریده ستارالعیوب

1 شنیدم کودکی گفتا به همشاگرد خود یارب بمیرد این معلم کز جفایش جان ما بر لب

2 بگفتش سودنی زین کار زیرا دیگری آید بجایش گر فرج خواهی بگو ای کاشکی امشب

3 شکستی تخته تعلیم و بابا رفتی از دنیا بر افتادی الف تا باء و ویران گشتی این مکتب

4 مرو شو لوح قانون تا نخواند مر ترا قاضی مکن انگشت در سوراخ و راحت باش از عقرب

1 به نخواهد گشت هرگز کار دیوان عدالت تا که دارد امجدالسلطان در آن مسند دخالت

2 امجدالسلطان مگو دریاچه حرص و شقاوت امجدالسلطان مگو دیباچه کید و جهالت

3 جهل را تفسیر و عنوان حرص را مقیاس و میزان جور را بنیاد و بنیان ظلم را افزار و آلت

4 مسلکش ظلم و طریقش فتنه و رسمش تطاول مذهبش بیداد وآیینش طمع دینش ظلالت

1 بیا که ملت ایران حقوق خویش گرفت شبان دادگر از چنگ گرگ میش گرفت

2 رسید قاضی ایوان داد و در ایوان جلوس کرد و ره اعتدال پیش گرفت

3 یکی فرشته اردیبهشتی از مینو رسید و جشنی چون جشن هشتویش گرفت

4 چنان کشید ز دزدان خیره بادا فراه که وامهای پس افتاده راز پیش گرفت

1 حسینا دولتی جاوید و عمری جاودان بادت جهانرا گنجهای شایگانی رایگان بادت

2 بکوری چشم عین الدوله و ادبار میرآخور فریمان ز فرمان اسب دولت زیرران بادت

3 نفوذ امرت از صحرای ز یدر باد تا بیدر مسخر از خراسان تا حدود سیستان بادت

4 ببام از گلرخان هندو چینت باد نوبت زن بجام از خون دشمن باده چون ارغوان بادت

1 نه عمر رفته دگر باره آید اندر دست نه تیر چون ز کمان جست آید اندر شست

2 چو عمر رفته نیاید بدست آن بهتر که در حوادث آینده خفته باشی و مست

3 ترا ز خواب چهل ساله ننگ و عار مباد از آن که دامن خوابت بمرگ در پیوست

4 بخسب تا ببینی ز انقلاب زمان ستارها شده تاریک و آسمانها پست

ادیب الممالک فراهانی

14 اثر از غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی