قصاید در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی

این چکامه را در بیست و پنجم محرم یکهزار و سیصد و هشت در باغ زرنق ملک جناب مستطاب حجة الاسلام حاجی میرزا جواد آقای مجتهد تبریزی سلمه الله تعالی ساختم در اینروز جناب مستطاب اجل امیر نظام دام اجلاله با جناب ساعدالملک و نواب نصرة الدوله و جناب مستطاب نظام العلماء و عمدء الامراء مؤتمن نظام و جناب بیگلربیگی و معدودی از اعیان شهر مهمان جناب مجتهد بودند من بنده را هم جناب اجل اشاره آمدن فرمودند و روز دیگر مأمور بگفتن این قصیده شدم و در حینی که درد دلم عارض شده در خیمه وسط باغ که مقامی منزه و خلوت بود رفته در یکساعت و اند دقیقه این ابیات بساختم و بیاوردم و این ایام روزگاری بود که ایزد تعالی جناب مجتهد را حیاتی نو بخشیده بود بعد از آنکه روزگار دراز در بستر خفته و طبیبانش آیت نومیدی گفته بودند سالش نیز از هفتاد گذشته. ,

2 بکام یا نه بکام ار رود مرا گیتی دلم ز گردش او فارغ است و مستغنی

3 غنا و عزت گیتی چه حاجت است مرا که هم ز عقل عزیزم هم از کمال غنی

4 نگار دلکش بختم ز عقل جسته حلل عروس مهوش طبعم ز فکر بسته حلی

1 طوبی و همایونا کاندر صف دنیا در گلشن فردوسم و در سایه طوبی

2 از چاکری شاه کنم فخر به قیصر وز فر ولیعهد زنم طعنه به کسرای

3 مولای بزرگان جهان گشتم ازیراک دارای جهان را شده ام چاکر و مولی

4 تا خواند امیرالشعرایم شه والا شعرم بزد از تاب و صفا طعنه به شعری

1 قصه گیسوی لعبتان طرازی از شب یلدا فزوده شد به درازی

2 عمر گرانمایه ای دریغ تلف شد در خم گیسوی لعبتان طرازی

3 درد و دریغا که عاشقان وطن را عشق حقیقی، بدل شده به مجازی

4 ما به سر زلف یار، بسته دل و خصم بسته دو بازویمان به حیلت و بازی

1 ماه رمضان بنهفت آن چهره نورانی عید رمضان آمد بافره یزدانی

2 آواز جرس برخواست از قافله طاعت وین قافله را توحید کرده است شتربانی

3 این قافله محفوظ است از نعمت جاویدان وین بادیه محفوظ است از غول بیابانی

4 این قافله در گیتی مهمان خدا بودند اینک به سرای خویش آیند ز مهمانی