نفس از لب به سوی سینه از ابوالحسن فراهانی مفرد 1
1. نفس از لب به سوی سینه برگردید و دانستم
که او را با خیال روی جانان الفتی باشد
...
1. نفس از لب به سوی سینه برگردید و دانستم
که او را با خیال روی جانان الفتی باشد
...
1. مژده وصل تو در گوش و بنابر عادت
دیده اسباب شب هجر مهیا میکرد
...
1. غفلت مردم به بین کز مصر بوی پیرهن
تا به کنعان رفت و جز یعقوب کس
...
1. تقلید طرز بلبل و پروانه ننگ ماست
بی شمع بال سوخته بی دام بسته ایم
...
1. گوش سوی حرف من از رحم جانانم نکرد
خواست داند درد من دانست و درمانم نکرد
...
1. نمیدانم سرشکم تا یکی خون در جهان باشد
از آن ترسم که راه نالهام بر آسمان بندد
...
1. مشام گیرم و در گلستان روم ترسم
که با نسیم گل آمیخته شود بویش
...
1. زهی ز زلف کج ست زخم مشک
پناه برده ز روی توهم به روی تو نور
...
1. از من خبر ندارد، با آن که درویش
جا کرده ام بسان خیال اندر آینه
...
1. پیش قدرت لاف زد روزی ز رفعت آسمان
وین زمان از شرم نتواند که سر بالا کند
...
1. به داغ تازه دلم را سر دگر باشد
عزیزتر بود آن گل که تازه تر باشد
...
1. چه شد که باد صبا دورم افکند زدرش
بهر کجا که روم خاک کوی او باشم
...