الهی گدای تو بکار خود شادان است، هر که گدای تو شد در دو عالم سلطان است. ,
الهی غیر از المهای تو جای شادی نیست و جُز از بندگیت روی آزادی نیست ,
الهی کار ااگر بگفتار است بر سر همه گویندگان تاجم و اگر بکردار است چون سلیمان بموری محتاجم ,
الهی کدام درد بود ازین بیش که معشوق توانگر و عاشق درویش. ,
الهی من کیستم که ترا خواهم چون از قیمت خود آگاهم، از هر چه می پندارم کمترم و از هر دمی که می شمارم بد ترم. ,
الهی بر سر از خجالت گرد داریم و در دل از حسرت درد داریم و رُخ از شرم گناه زرد داریم. ,
2 من بندهٔ عاصیم رضای تو کجاست تاریک دلم نور و ضیای تو کُجاست
3 ما را تو بهشت اگر به طاعت بخشی آن بیع بود لُطف و عطای تو کجاست
الهی از مدت ارزومندی روزی ماند و از درد فراق بدل سوزی ماند. ,
الهی از یادگار فردی ماند و از عُمر گذشته دردی ماند و از جسم پوسیده گردی و از حسرت بسینه آه سردی. ,
الهی اگر توبه به بیگناهی است پس در این جهان تایب کیست و اگر به پشیمانی است پس در جهان عاصی کیست؟ ,
الهی صبر از من رمید و طاقت من شد سُست، تخم آرام کشتم بیقراری رُست، نه خُرسندم نه صبور و مهجورم نه رنجور ,