1 ای به رخ رشک ارغوان و سمن هیچ دانی چه آمد از تو به من؟
2 تا به هجر تو مبتلا شده ام با غم ومحنت آشنا شده ام
3 لذت عمرم آنقدر بوده است که به کوی توام گذر بوده است
4 من که از خدمت تو دور شوم چه عجب گر ز جان نفور شوم
1 بر جهان شکرهای بسیار است که قزل ارسلان جهاندار است
2 اوست آن پادشاه کز سر تیغ خون فشاند چنانکه برق از میغ
3 رایش ار با فلک به کین آید پشت خورشید در زمین آید
4 عالم از جود او توانگر شد بوستان در لباس ششتر شد