1 از طرهٔ تو غیرت مشک سیاه راست وز چهرهٔ تو حیرت خورشید و ماه راست
2 عادت ربودن دل و پیشه هلاک جان آن دو رخ سپید و دو چشم سیاه راست
3 پوشی همه قبا و کلاه وز حرمتت این عز و جاه بین که قبا و کلاه راست
4 دیده گناه کرد که : در تو نگاه کرد پس چون عقوبت از تو دل بی گناه راست؟
1 دلم در عاشقی زار اوفتادست بهدست رنج و تیمار اوفتادست
2 ستم کش بایدم بودن به ناکام که معشوقم ستمگار اوفتادست
3 نکو رویست و بدخویست و نشگفت که گل در صحبت خار اوفتادست
4 بلای جان خلقست و دل من بهصد جانش خریدار اوفتادست
1 ای راحت عیش ها وصالت مقصود همه جهان جمالت
2 ای محنت عاشقان فراقت وی نعمت مفلسان وصالت
3 ای پردهٔ نقشِ حسن، زلفت وی دانهٔ دام عشق خالت
4 ماه شب چهارده بهخوبی ناقص بر آیت کمالت
1 با تو در سینه جان نمیگنجد تو درونی از آن نمیگنجد
2 عشق در سر برفت و عقل برفت کین دو در یک مکان نمیگنجد
1 جانا ، مرا غم تو به غایت همیرسد اندوه عشق تو به نهایت همیرسد
2 گویی: حکایتی مکن از حال عشق من خود کی ز عشق تو به حکایت همیرسد؟
3 حسن تو ختم گشت نخواهد، که هر زمان در شأن من به حسن صد آیت همیرسد
4 کم کن جفا، که از تو به درگاه تاج دین گهگه به لطف حال شکایت همیرسد
1 جانم از عشق تو می بخروشد دلم از انده تو می جوشد
2 این همه نامهٔ حسرت خواند و آن همه جامهٔ محنت پوشد
3 شخص رنجورم از دست فراق زهر بر یاد تو چون می نوشد
4 شادم از عشق تو ، هر چند دلم باغم عشق بجان می کوشد
1 جانا ، همه خطاب تو با من جفا بود وز من جفات را همه پاسخ وفا بود
2 هرگز مباد با تو جفاکار روزگار ور چه همیشه کار تو با من جفا بود
3 ای نزد من ز جان و دل من عزیز تر قصدت همه بجان و دل من چرا بود؟
4 با روی تست عشق روا و بدین سبب هرچ آن ز تو بهروی من آید روا بود
1 رفت آن کهم برِ تو آبی بود یا سلام مرا جوابی بود
2 از سر ناز و از سرِ کَشّی هر نفس با منت عتایی بود
3 در کف من ز دست ساقی وصل هر زمان ساغر شرابی بود
4 وعدههای خوشم همی دادی آن همه وعدهها سرابی بود
1 ای معجزات موسی بنموده از گریبان هم چشم تست فرعون ، هم زلف تست ثعبان
2 ای پیش روی خوبت حسن هزار یوسف داری هزار یعقوب اندر هزار کنعان
3 ای خاسته بخوبی ، صد فتنه خاست از تو ای خاسته بخوبی ، بنشین و فتنه بنشان
4 با چاه آن ز نخدان بر آن لبان زمزم گویی که : عاشقان را با کعبه گشت یکسان
1 مشکست توده توده نهاده بر ارغوان زلفین حلقه حلقهٔ آن ماه دلستان
2 زان توده تودهٔ مشک آیدم حقیر زین حلقه حلقهٔ تنگ آیدم بجان
3 چون قطره قطره آب لطیفست عارضش وز نور شعله شعله نهاده بر ارغوان
4 زان قطره قطرهٔ آبست چون بخار زین شعله شعلهٔ نارست چون دخان