5 اثر از فرهاد و شیرین وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فرهاد و شیرین وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار وحشی بافقی / فرهاد و شیرین وحشی بافقی

فرهاد و شیرین وحشی بافقی

1 چو از فرهاد، شیرین قصه بشنید ز زیر لب به سان غنچه خندید

2 که حالی یافتم ، داری چه اندوه که از دست تو می‌نالد دل کوه

3 ز دستت بیستون آمد به فریاد که ای شیرین فغان از دست فرهاد

4 چو نامم از ندایت کوه بنشیند به آواز صدا همچون تو نالید

1 چو نازل شد به فرش سبزه چون گل به گل افشاند زلف همچو سنبل

2 بر خود خواند آن آواره دل را برایش نرم کرد آن خاره دل را

3 نشاندش رو به روی و پرده برداشت که دیدش کام خشک و چشم تر داشت

4 به ساقی گفت آن مینای می کو نشاط محفل جمشید و کی کو

1 که بر رویم نگاهی کن خدا را به صحبت آشنا کن آشنا را

2 به بوسی زان لبم بنواز از مهر مکن پنهان ز رنجوران دوا را

3 گدای کوی تو گشتم به شاهی به خوان وصل خود بنشان گدا را

4 میان عاشقانم کن سر افراز بنه تا سر نهم بر پات یارا

1 بگفت از راز من پوشیده دارید شبی با کوهکن بازم گذارید

2 که در عشقم به جز خواری ندیده‌ست ره و رسم وفاداری ندیده‌ست

3 به سنگ و آهن از من یار گشته‌ست ز سختی محنتش بسیار گشته‌ست

4 به یادم می‌تراشد کوه را روی به رویش می‌رود از خون دل جوی

1 چو شیرین کوهکن را دید با خویش به تنها دور از چشم بداندیش

2 به نرمی گفت او را خیرمقدم که جانت از وصالم باد خرم

3 غم دیرین مگو در سینه دارم که در ساغر می دیرینه دارم

4 بگو، بشنو ، چو اکنون هست فرصت که عاقل گاه فرصت ندهد از دست

1 به گرمی گفتش ار کار دگر هست بجو تا وقت و فرصت این قدر هست

2 که این شب چون به روز آید ز شیرین به هجران وصل بگراید ز شیرین

3 پس از این شب بود روز جدایی که این بوده‌ست تقدیر خدایی

4 چو فرهاد این شنید ، از دل به سد درد برآورد آهی و از جان فغان کرد

آثار وحشی بافقی

5 اثر از فرهاد و شیرین وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فرهاد و شیرین وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.