آثار وحشی بافقی

صفحه 40 از 40
40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه قبلی

غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 پیش تو بسی از همه کس خوارترم من زان روی که از جمله گرفتارترم من

2 روزی که نماند دگری بر سر کویت دانی که ز اغیار وفادار ترم من

3 بر بی کسی من نگر و چارهٔ من کن زان کز همه کس بی کس و بی‌یارترم من

4 بیداد کنی پیشه و چون از تو کنم داد زارم بکشی کز که ستمکار ترم من

1 من و از دور تماشای گلستان کسی به نسیمی شده خرسند ز بستان کسی

2 در نظر نعمت دیدار و به حسرت نگران دستها بسته و مهمان شده برخوان کسی

3 زیر بار سرم این دست بفرساید به ز آنکه دستی‌ست که دور است ز دامان کسی

4 پادشاهان و نکویان دو گروه عجبند که نبودند و نباشند به فرمان کسی

1 خوش است چشم به چشم تو و نگاه نهانی رسالت دل و جان سوی هم ز راه نهانی

2 کرشمهٔ تو ز بس باشدش برای اجابت دعای زیر لب اندر میان آه نهانی

3 تو خوش نشسته به تمکین و حسن از تو نهفته به جلوه بهر فریبم به جلوه‌گاه نهانی

4 چه روزگار خوش است آن برای رفع مظنه عتاب ظاهر و سد لطف و عذر خواه نهانی

1 ای جوان ترک وش میر کدامین لشکری ای خوشا آن کشوری کانجا تو صاحب کشوری

2 ای سوار فرد از لشکر جدا افتاده‌ای یا از آن ترکان یغما پیشهٔ غارتگری

3 آتشت در آب پنهانست و زهرت در شکر آشکارا گر چه با من همچو شیر و شکری

4 خواه شکر ریز و خواهی زهر در جامم که تو گر چه زهرم می‌چشانی از شکر شیرین تری

1 دلا عزم سفر دارم از آن در گفتم آگه شو اگر با من رفیقی می‌روم آمادهٔ ره شو

2 سبک باش ای صباح روز عشرت بس گران خیزی تو هم از حد درازی ای شب اندوه کوته شو

3 هنوز از شب همان پاس نخست است ای فلک مارا چه شد چون دیگران گو یک شب ما هم سحر گه شو

4 ز سیمای قصب درماهتاب افتاده جانها را برآی ای ابر مشکین سایه پوش طلعت مه شو

1 گر طی کنم طریق ادب را چه می‌کنی رانم دلیر رخش طلب را چه می‌کنی

2 گر من به دل فرو نخورم دشنه‌های ناز آن غمزهٔ حریص غضب را چه می‌کنی

3 گیرم ز ناز منع توان کرد حسن را چشم نیازمند طلب را چه می‌کنی

4 با چشم شوخ نیز گرفتم بر آمدی آن خندهٔ نهانی لب را چه می‌کنی

1 ناوکت بر سینهٔ این ناتوان آمد همه آفرین بادا که تیرت بر نشان آمد همه

2 شد نشان تیر بیداد تو جسم لاغرم سد خدنگ انداختی، بر استخوان آمد همه

3 جان و دل کردم نشان پیش خدنگ غمزه‌ات جست تیرت از دل زار و به جان آمد همه

4 جان من گویا نشان تیر بیداد تو بود زانکه بر جان من بی‌خانمان آمد همه

1 میان مردمانم خوار کردی عزت من کو سگ کوی تو بودم روزگاری حرمت من کو

2 به سد جان می‌خرم گردی که خیزد از سر راهت ندارم قدر خاک راه پیشت ، قیمت من کو

3 به داغم هر زمان دردی فزاید محرم بزمت کسی کو با تو گوید درد و داغ حسرت من کو

4 چو خواهد بی‌گناهی را کشد احوال من پرسد که آن بی‌خانمان پیدا نشد در صحبت من کو

1 ای قامت تو جلوه ده شیوه‌های حسن در هر کرشمهٔ تو نهان سد ادای حسن

2 خواهی بدار و خواه بکش ، ناپسند نیست مستحسن است‌هر چه بود اقتضای حسن

3 سلطان حسن هر چه کند حکم حکم اوست بگذار کار حسن به تدبیر و رای حسن

4 این حسن پنج روز به یوسف وفا نکرد زنهار اعتماد مکن بر وفای حسن

آثار وحشی بافقی

40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه قبلی