1 چشم روشن، از دل خونابه بارت دادهاند سرمه، از تاریک شبهای تارت دادهاند
2 صورتی، لبریز عکس حسن یارت دادهاند از سر زانوی خود، آیینهدارت دادهاند
3 همعنان گردش گرداب دوران کردهای زیر دست سیلی موج پریشان کردهای
4 از سبکمغری، خس و خاشاک توفان کردهای از گرانی، لنگر دریای امکان کردهای
1 باد نوروزی، صلا بر خوان عشرت میزند؟ یا جهان از دلگشایی، دم ز جنت میزند؟!
2 سبزه، دل را صیقل از زنگ کدورت میزند! بر رخ جانها، هوا آب از طراوات میزند!!
3 ابر، دامن بر کمر از بهر خدمت میزند گستراند تا بساط خرمی در گلستان
4 کرده گلریزان صبا صحن چمن را از طرب میکند نرگس به چشم اهل بصیرت را طلب
1 ای ناله زجا برخیز، که شد باز محرم ای گریه فرو ریز، که شد نوبت ماتم
2 ای مردمک، از اشک فرو ریختن آموز در ماتم شاه شهدا، سرور عالم
3 تابان نه هلالست دراین ماه ز گردون بر سینه کشیده است الف قرص مه از غم
4 یا شعله افروختهای، در دل چرخ است کز آه مصیبتزدگان، گشته قدش خم