1 گیتی است دهان مار و دروی این خلق گزنده اند دندان
2 ای وای بجان دردمندی کو از نمد فناست عریان
1 ای فروزان اختر اوج بزرگی کز شرف میکند کسب معارف از فروغت روزگار
2 دیده ایام روشن، صبح فیروزی دمید! دانه امیدها را مژده، کآمد نوبهار!!
3 از پی تعظیم پیک این بشارت، دور نیست خلق عالم را اگر خیزد ز خاطرها غبار
4 شد علمها از دعای خسروان دوران بلند لشکر اهل دعا را، چون سپهبد شد سوار
1 ای فلک قدر که از افسر خاک در شاه سر اقبال رسیده است ترا بر کیوان
2 تویی آن آصف دستور که نال قلمت دفتر جور و ستم را شده خط بطلان
3 آب یاقوت سراپا عرق خجلت شد تا ترا گشت گهر بار رگ ابر بنان
4 شحنه راستیت میزندش بس که به تیر کجی از بیم نهان گشته پس پشت کمان
1 هر دو دودند قهوه و غلیان لیکن این یابس است و آن مایع
2 تا بکی زین دو دود خواهی کرد خانه عمر خویش را ضایع؟!
1 گر بترتیب ندانی سور قرآنی «فاتحه » پس «بقره » باشد و «آل عمران »
2 پس از آنهاست «نسا»، «مائده »،«انعام »،«اعراف » دگر«انفال »و دگر«توبه » و «یونس » میدان
3 پس از آن «هود» و دگر «یوسف » و «رعد»، «ابراهیم » «حجر» و«نحل » و«اسری » و دگر«کهف » بخوان
4 بعد از آن سوره «مریم » بود آنگه «طه » «انبیا» باشد و آنگاه بود«حج » پس از آن
1 ای خواجه بخیل، که هرگز ندیده است از شدت فشار گفت سیم و زر فرج
2 موران خرجها نتوانند دخل کرد در خرمن زری که شود از کف تودج
3 وعد و وعید جنت و نارت، بحج نبرد شاید برد خرید و فروش منا بحج
1 غم همسایه خود خور که از آزادگیست بر سر سایه خود بید صفت لرزیدن
2 شاه کامی کندت خانه دل زیر و زبر خانه غنچه خرابست ز یک خندیدن
3 هر گز از سنگ جفا کم نشود شورش عشق ترک شوری ننماید نمک از ساییدن
4 نشود کیسه وسعت تهی از دست کرم کی شود پرتو خورشید کم از تابیدن؟!