دیدم به عرابه من زن روسی از طغرل احراری بیتی 1
1. دیدم به عرابه من زن روسی را
کردم به قدوم او زمین بوسی را
...
1. دیدم به عرابه من زن روسی را
کردم به قدوم او زمین بوسی را
...
1. یک دل آسوده در این باغ نیست
لالهای نبود که او را داغ نیست
...
1. مدتی شد که یار نامه نکرد
رقم عنبرین شمامه نکرد
...
1. به به که ربیع و عید نوروز آمد
نوروز شد و به خلق نو روز آمد
...
1. نه حب محب دلنشین میماند
نه تیر عدوی کینگین میماند
...
1. جهان تاریک شد امروز در چشم من ای قمری
مگر از سوز من بال تو گردد روشن ای قمری؟!
...
1. ای داده به باد عمر از نادانی
تو قیمت عمر خویش کی میدانی؟!
...