1 مه را چه مناسبت به رویت گل را چه مثل به رنگ و بویت؟!
2 آتش نشود حریف خویت فردوس نمونهای ز کویت
3 بیند به چمن قد نکویت صلصل برود ز باغ سویت!
4 یارب چه بلا تو نازنینی مهر فلک و مه زمینی
1 گلشن دهر که نبود گل عیشش جاوید هیچ در غنچه او بوی وفا کس نشمید
2 صبح آسایش او مطلع اندوه دمید سحر از باد صبا صرصر بیداد وزید
3 روز عید است و همه شاد و فرحمند به عید من به غم همدم و صد مرحله از عید بعید
4 بارها در دل من بود تمنای پسر لطف سازد به من خسته خداوند اگر
1 از رخت آیینه تا لذت دیدار گرفت وز نگاه دگران جانب خود عار گرفت
2 خاک ره از قدمت رتبه گلزار گرفت از تو گلهای چمن زینت دستار گرفت
3 من چه گفتم که دل نازکت آزار گرفت خاطرت از من بیچاره به یکبار گرفت؟!
4 تا نشستم به رهت بهر تمنای وصال دیده وقف تو نمودم شب و روز و مه و سال