2 اثر از مخمسات در دیوان اشعار طغرل احراری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مخمسات در دیوان اشعار طغرل احراری شعر مورد نظر پیدا کنید.

مخمسات در دیوان اشعار طغرل احراری

1 اگر اینست اکنون قدر رفعت آشنایش را ز چرخ آید به شاگردی مسیحا پاسبانش را!

2 به روی صفحه هردم از نی کلکم شکر ریزد به هنگام رقم گر در قلم آرم زبانش را!

3 به مضمون میانش گر کمر بندم ز مو لیکن خلل از سایه مو می‌رسد موی میانش را!

4 نخندد غنچه در گلشن ز حسرت خون دل گردد اگر در باغ ناگه بشنود وصف دهانش را!

1 نباشد التفاتی با من اکنون تیغ قاتل را که سازد ناخدا در موج خونم مطلب دل را!

2 به یاد حسرت لعلش من از خود می‌روم هردم که می‌بندد به دوش ناله من بار محمل را

3 نیم گر محرم وصلش به هجرش شکر می‌سازم به جای شهد نوشم در غمش زهر هلاهل را

4 سر تسلیم را چون شمع وقف خنجر او کن ز برق آتش تیغش چراغ افروز بسمل را!

1 گر به عرض آرد تمنا حسرت ناکام را شوخی مطلب شود خمیازه موج جام را

2 شوق بسمل دم به دم از بی‌قراری‌های ما می‌کشد یک سر در آغوش تپش آرام را

3 شهرت کان عقیق از هستی ما شد عدم کز نگین ما شنیدن نیست هرگز نام را

4 مطلب نایاب را شد خانه عنقا وطن تا کجا جولان نمایی توسن اوهام را؟!

1 گر قضا با من نویسد محنت ایام را التیام زخم سازم پنجه ضرغام را

2 در بیابانی که مرغ وحشت ما پر زند خون بسمل دانه گردد حلقه‌های دام را

3 از تپش دارد نوید بوی وصل او دلم بال جبریل است گویا شوخی الهام را

4 هیچ نخلی نیست اندر باغ امکان بی‌ثمر شهرت رستم نماید زنده روح سام را

1 هرکه را باشد نظر ترک قباپوش مرا آفرین گوید تحمل کردن هوش مرا!

2 از خیال قامتش اکنون عصا می‌بایدم بار سنگین فراقش کرده خم دوش مرا

3 از کدامین زمره‌ام یارب که در بزم وجود جز سر زانو عروسی نیست آغوش مرا؟!

4 ای که می‌خواهی به سلک بندگان درگهش حلقه‌ای غیر از خم زلفش مکن گوش مرا!

1 بس که شهد مدعا حال نشد کام مرا کرده‌اند از سنگ نومیدی مگر جام مرا؟!

2 غرق موج شبنم خجلت شود رخسار او هرکه جوید چون نگین گر از جهان نام مرا

3 آنقدر تمهید سامان جنون دارد دلم نیست جز خشکی تقاضا طبع بادام مرا!

4 در دل عاشق نباشد رتبه پست و بلند فرق چون آیینه از در کی بود بام مرا؟!

1 تا عروج باده زد دستی گریبان مرا موج می شیرازه خواهد گشت دامان مرا

2 سرمه چشم حیا را ساز خاموشی کند از قضا گر بگذرد بلبل نیسان مرا

3 بس که گلزار خیالم دارد از گل رنگ رنگ گر هوس داری تماشا کن گلستان مرا!

4 چون گوهر مضمون یک معنی‌ام از پا تا به سر امتیازی نیست از دامن گریبان مرا

1 تا قضا کردست در قصر بلا بانی مرا چون حبابم نیست غم از خانه ویرانی مرا

2 بعد ازین کلک ادب از چوب سنبل می‌کنم زلف او تا گشت سرمشق پریشانی مرا

3 صورت نقشم نباید در قلم از لاغری شرم می‌دارم کشد گر خامه مانی مرا!

4 از کمال اعتباراتم چه می‌پرسی دگر!؟ نیست چون مردم گیا جز نام انسانی مرا!

1 اینست اگر ساز بم و زیر جهان را بی‌پرده مکن نغمه مضراب زمان را!

2 با خط ادب ساز تو از سرمه سیاهی در حرف خموشی چه قلم بند میان را!

3 گردد خط حیرت اثر شوق فتوحت چون غنچه اگر مهر کنی قفل دهان را

4 کی بخیه کند خاک لب دامن نازش مهتاب بود محرم اگر زخم کتان را؟!

1 اگر هوشم کند چون شانه در زلفش شبیخون را به یک مو بسته گردم سرنوشت بخت واژون را

2 به جز وحشت نباشد هیچ سرمشق خط عاشق سیه از چشم آهو کن سواد لوح مجنون را!

3 نگردد جوهری هم‌سنگ میزان سرشک من که از یاقوت می‌باشد گرانی اشک گلگون را

4 ز بی‌تابی ندارد یک قلم تاب دماغ خط به مو باید نوشتن از میانش حرف مضمون را!

آثار طغرل احراری

2 اثر از مخمسات در دیوان اشعار طغرل احراری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مخمسات در دیوان اشعار طغرل احراری شعر مورد نظر پیدا کنید.