2 اثر از مخمسات در دیوان اشعار طغرل احراری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مخمسات در دیوان اشعار طغرل احراری شعر مورد نظر پیدا کنید.

مخمسات در دیوان اشعار طغرل احراری

1 چین ابرو خون چکاند مد احسان تو را آب حیوان جان فشاند لعل مرجان تو را

2 خضر بر کوثر نشاند خط ریحان تو را شرم حسن آیینه داند روی تابان تو را

3 طالب وصل تو شد درس خموشی اعتبار در حریمت نیست ره از ناله‌های زار زار

4 دیده آیینه بر روی تو باشد انتظار سرمه از خاک شهیدان گر نمی‌گیرد غبار

1 چند تیغ ظلم را از کشتنم خونین کنی دم برای قتلم آیی و دمی تمکین کنی

2 از چه مرغ دل به دام طره مشکین کنی تا کی ای دلبر دلم بی‌موجبی غمگین کنی

3 خاک شد این قالب افسرده در راه طلب کام جان حاصل نشد با من ز لطفت جز غضب

4 گاه خرسندی ز من گاهی برنجی بی‌سبب! گفته‌ای جانت به کام دل رسانم یا به لب؟

1 تا به باغ حسن نخل قامتت شد جلوه‌گر شاخ طوبی گشت از بار خجالت پرثمر

2 ز آتش غم سوخت قمری را سراپا بال و پر سرو و شمشاد و صنوبر پیش پات انداخت سر

3 سنبل از زلف چلیپایت پریشان‌حال شد سوسن از طرز ادایت محو گشت و لال شد

4 غنچه از خندیدن لعل لبت بی‌حال شد از تکلم کردنت تنگ شکر پامال شد

1 حلقه زنار شد تا زلف عنبرسای تو خون مردم ریخت یکسر نرگس شهلای تو

2 سرو و طوبی شد خجل از آن قد بالای تو ای که یوسف را به بازار آورد سودای تو

3 بس که بودم در غمت آشفته همچون یاسمن از فراقت شعله بر دوشم چو شمع انجمن

4 غنچه لعل لبت را آشنایی در سخن نیست ای بدخو تغافل چند باشد راهزن

1 قماش ناله را با ناقه تمکین درا کردم فغان را سایبان محمل راه صدا کردم

2 به آهنگ جرس فریاد «عشاق» از نوا کردم خموشی را ز بن دادم ادب را بی‌ابا کردم

3 نه از طوف حرم گشتم به خاک کوی او واصل نه از میخانه روشن شد جفای عشق او در دل

4 نه از حق ره توان بردن به سوی او نه از باطل نه از کفر و نه از اسلام شد مقصود من حاصل

1 عاقبت ابروی تو تاراج ایمان کرد و رفت چشم مخمورت ز مستی غارت جان کرد و رفت

2 کعبه دل را رخت بگداخت ویران کرد و رفت شربت لعلت خلل در شکرستان کرد و رفت

3 بس که زاهد آورد با طاق ابرویت سجود زهره از تاب جمالت نغمه و افغان سرود

4 ذره‌ای از پرتو حسنت به یوسف رو نمود صد زلیخا در رهش افتاد رخ در خاک سود

1 سرنوشت جبهه می‌دانیم نقش پات را قسمت تقدیر می‌خوانیم ما غم‌هات را

2 باعث شور قیامت قامت رعنات را رونق بازار شکر خنده لب‌هات را

3 قامتت را نارون سرمشق آزادی کند ابرویت را ماه نو اقرار استادی کند

4 نرگست را مردمک تعلیم بیدادی کند عشوه‌ات با صد فسون آهنگ صیادی کند

1 به ایمان آورد کفر سر زلف تو ایمان را تسلسل‌ها به دور ماه رویت اهل دوران را

2 به قیمت بشکند مرجان گفتار تو مرجان را به آتش افکند لعل لبت لعل بدخشان را

3 به اقلیم ملاحت تا شدی یکتا به یکتایی ربودم گوی عشقت را من از تنها به تنهایی

4 بود جایم سر کویت نیم از بس که هرجایی مرا سودای زلفین تو آخر کرد سودایی

1 قماش ناله را با ناقه تمکین درا کردم فغان را سایبان محمل راه صدا کردم

2 به آهنگ جرس فریاد «عشاق» از نوا کردم خموشی را ز بن دادم ادب را بی‌ابا کردم

3 نه از طوف حرم گشتم به خاک کوی او واصل نه از میخانه روشن شد جفای عشق او در دل

4 نه از حق ره توان بردن به سوی او نه از باطل نه از کفر و نه از اسلام شد مقصود من حاصل

1 جعد طره‌اش دیدم خاطرم پریشان شد یاد عارضش کردم کلبه‌ام گلستان شد

2 درس محنتش خواندم مشکلاتم آسان شد محو جلوه‌اش گشتم تا رخش نمایان شد

3 ناقه سرشک من بسته در رهش محمل از سپهر چشمانم دم به دم شود نازل

4 بی‌ابا به پای او می‌فتد ازین غافل گریه‌ای نمی‌سازد منع انبساط دل

آثار طغرل احراری

2 اثر از مخمسات در دیوان اشعار طغرل احراری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مخمسات در دیوان اشعار طغرل احراری شعر مورد نظر پیدا کنید.