1 ای زلف تو چون مار و رخ خوب تو چون گنج بی مار تو بیمارم و بی گنج تو در رنج
2 از سیلی عشق تو، رخم گشته چو نارنج دین و دل و عقل و خرد و هوش مرا سنج
3 هرگز نبود حور، چو روی تو، به رضوان سروی به نکوئی قدت نیست به بستان
4 روی تو گل سرخ و خطت سبزه و ریحان هم قند و نبات و شکر و پسته و مرجان