شبی با صراحی چنین از امیر شاهی سبزواری قطعه 1
1. شبی با صراحی چنین گفت شمع
که: ای هر شبی مجلس آرای دوست
...
1. شبی با صراحی چنین گفت شمع
که: ای هر شبی مجلس آرای دوست
...
1. شاها، مدار چرخ فلک در هزار سال
چون من یگانهای ننماید به صد هنر
...
1. دندان و لب تو هر دو با هم
دارند همیشه عیش پنهان
...
1. واعظی بود بر سر منبر
لب به وعظ و به پند بگشاده
...
1. در جمع ماهرویان، هم صحبتی است ما را
کاسباب خرمی را، صد گونه ساز کرده
...
1. دلا زین پس چو عنقا عزلتی جوی
که زال دهر بد مهر است و شوخی
...
1. در آن کوش من بعد شاهی بدهر
که روزی به انصاف ازاین خوان خوری
...