2 اثر از باب اول - فصل دوم در سعادت نامه شیخ محمود شبستری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب اول - فصل دوم در سعادت نامه شیخ محمود شبستری شعر مورد نظر پیدا کنید.

باب اول - فصل دوم در سعادت نامه شیخ محمود شبستری

1 وحدت تو ز کثرت اشیا هست مانند هستیت پیدا

2 جزوهای جهان زکوه و ز کاه همه در «لا اِلاه الاّ اللّه»

3 «قل هواللّه» گفت با تو احد باز «اللّه» گفت فرد و «صمد»

4 آنکه از کس نزاد و نی زاید زو کسی، مثل او کجا شاید

1 لفظ قرآن و معنی برهان قول «لو کان فیهما» را دان

2 یعنی از کثرت الاهستی آسمان و زمین تباهستی

3 دو کس ار متفق شوند به رای بود از عجز و کی شوند خدای

4 ورنه چون این از آن جدا باشد آنکه غالب بود خدا باشد

1 با وجود تو خود کدام وجود کس عدم را نهاد نام وجود

2 ظاهر و باطن، اوّل و آخر تو و غیری نه در میان ظاهر

3 بودِ هر بود با تو نابود است وین چنین بوده است تا بوده​ست

4 هستی نیست با تو هستی نیست نیستی هست تا تو هستی، نیست

1 صانعی کوزه​ای ز برف بساخت کرد پر آب و اندر آب انداخت

2 کوزۀ برف ناگه ازتب و تاب آب گشت و برآمد آب به آب

3 چیست اندر مَثَل همه عالم عدمی در میان بحر عدم

4 هرچه را پیش و پس عدم باشد بود و نابود او بهم باشد

1 وحدتش نیست از قبیل شمار برتر آمد ز اندک و بسیار

2 عدمی دان تعیّن اشیا نیست از نیست شد به نیست جدا

3 جایز است امتیاز در اَعْدام وی نه فرد است در حقیقت و نام

4 نیستی​ها به نیستی ممتاز هرمحالی شده محل جواز

1 امر نسبی است کثرت موجود صد هزاران شهود و یک مشهود

2 تا شود کشف بر تو «خلق جدید» باز دان سر «قرب حبل ورید»

3 «هو فی شأن» همیشه حق را دان خلق را «کل من علیها فان»

4 نیست، هر دم به هست هست نمود هست خود آنچنانکه هست نبود

1 صورت وحدت از جهان مثال نقطه​ای بست نقش بند خیال

2 نقطه مانند شعله عکس انداخت وهمش از دور صورتی برساخت

3 باز چون دایره مجسم شد کرۀ شکل چرخ اعظم شد

4 عکس​ها چون زو هم درهم شد نقش هژده هزار عالم شد

1 مدتی من ز عمر خویش مدید صرف کردم به دانش توحید

2 در سفرها به مصر و شام و حجاز کردم ای دوست روز و شب تک و تاز

3 سال و مه همچو دهر می​گشتم ده ده و شهر شهر می​گشتم

4 گاهی از مه چراغ می​کردم گاه دود چراغ می​خوردم

1 سخن شیخ محی ملت و دین چون نکرد این دل مرا تسکین

2 راستی دیدم آن سخن همه خوب لیک می​داشت نوعی از آشوب

3 سر این حال را من از استاد باز پرسیدم او جوابم داد

4 سعی شیخ اندر آن فتاد مگر که نویسد هر آنچه دید نظر

1 دیدن وگفتن و نوشتن حال همچو علم است و قدرت و افعال

2 هر یکی زان بر آن دگر افزون نشود هیچگونه دیگرگون

3 آنچه بیند نظر به یک دم حال ننویسد قلم به پنجه سال

4 باز نتوان نوشت در یک دم آنچه آید به سالها ز قدم

آثار شیخ محمود شبستری

2 اثر از باب اول - فصل دوم در سعادت نامه شیخ محمود شبستری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب اول - فصل دوم در سعادت نامه شیخ محمود شبستری شعر مورد نظر پیدا کنید.