رفت از سنایی غزنوی حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه 13
1. رفت وقتی زنی نکو در راه
شده از کارهای مرد آگاه
1. رفت وقتی زنی نکو در راه
شده از کارهای مرد آگاه
1. دعوی عشق و عقل گفتارست
معنی عقل و عشق کردارست
1. در بهشت از نه اکل و شُربستی
کی ترا زی نماز قربستی
1. جد زند بوسه بر ستانهٔ دل
هزل نبود کلیدِ خانهٔ دل
1. از دَرِ تن که صاحب کُلهست
تا به دل صدهزار ساله رهست
1. دل قوی کند ز زحمت و بیم
جز شراب مفرّح تسلیم
1. چون نهان شد ز بهر سود زمین
آتشِ آسمان ز دود زمین