ساقیا دل شد پر از تیمار پر از سنایی غزنوی غزل 13
1. ساقیا دل شد پر از تیمار پر کن جام را
بر کف ما نه سه باده گردش اجرام را
1. ساقیا دل شد پر از تیمار پر کن جام را
بر کف ما نه سه باده گردش اجرام را
1. ساقیا دانی که مخموریم در ده جام را
ساعتی آرام ده این عمر بی آرام را
1. من کیم کاندیشهٔ تو هم نفس باشد مرا
یا تمنای وصال چون تو کس باشد مرا
1. نیست بی دیدار تو در دل شکیبایی مرا
نیست بیگفتار تو در دل توانایی مرا
1. ای به بر کرده بی وفایی را
منقطع کرده آشنایی را
1. مرحبا مرحبا برای هلالا
آسمان را نمای کل کمالا
1. ای همه خوبی در آغوش شما
قبلهٔ جانها بر و دوش شما
1. ای ز عشقت روح را آزارها
بر در تو عشق را بازارها
1. ای از بنفشه ساخته بر گل مثالها
در آفتاب کرده ز عنبر کلالها
1. ما باز دگرباره برستیم ز غمها
در بادیهٔ عشق نهادیم قدمها
1. فریاد از آن دو چشمک جادوی دلفریب
فریاد از آن دو کافر غازی با نهیب
1. از آن می خوردن عشقست دایم کار من هر شب
که بی من در خراباتست دایم یار من هر شب