شنیدم از صامت بروجردی کتاب القطعات و النصایح 1
1. شنیدم شد ز مغروری و مستی
ز بر دستی دچار زیردستی
1. شنیدم شد ز مغروری و مستی
ز بر دستی دچار زیردستی
1. یکی بیچارهای محنت رسیده
به دوران کور و محروم از دو دیده
1. یکی از شهریاران زمانه
که اکنون نیست از نام نشانه
1. شنیدستم که شاپور ذوالاکناف
خصومت داشت یا شاهی از اسلاف
1. یکی در خدمت ختم النبیین(ص)
نشسته بود با صد عز و تمکین
1. یکی روز از سر عبرت به عالم
گذشتی حضرت عیسی بن مریم
1. یکی روز از سر عیش و فراخی
نشیمن بود جمعی را به کاخی
1. چنین فرمود آن شاهنشه دین
شفیع المذنبین ختم النبیین
1. مالداری بود در عهد قدیم
داشت افزون مال و ملک و زر و سیم
1. داشت ابراهیم ادهم چون مکان
بر سریر شهریاری در جهان
1. بود مسافر یکی اندر به راه
توشه کم و راه فزون بیپناه
1. عابدی صومعه هفتاد سال
داشت در شغل عبادت اشتغال