سخن هرجا ز صنع کردگار است از سلیم تهرانی مثنوی 1
1. سخن هرجا ز صنع کردگار است
گواه پای برجا کوهسار است
...
1. سخن هرجا ز صنع کردگار است
گواه پای برجا کوهسار است
...
1. نبینم خوش زمین و آسمان را
به خیر آرد خدا، کار جهان را
...
1. شنیدم حیله پردازی ز احشام
که در تزویر بودش چون فلک نام
...
1. ز بس شد فعل بد، غماز چون مشک
جهان را شد دماغ آخر ازان خشک
...
1. بیا بلبل که ایام بهار است
گلستان خوش تر از آغوش یار است
...
1. بود در زیر زینم بادپایی
نه اسبی، بلکه شوخ دلربایی
...
1. خامه ام برخلاف عادت خویش
سفله ای را کشیده است به پیش
...
1. شنیدم روزی از خونابه نوشی
چو گل از پاره ی تن خرقه پوشی
...
1. بسم الله الرحمن الرحیم
هست عصای ره طبع سلیم
...
1. ای چو گل افکنده هوس های تو
بر سر زر، لرزه بر اعضای تو
...
1. ساده دلی را ز پی راه دور
گشت خری چون خرعیسی ضرور
...