1 شنیدم روزی از خونابه نوشی چو گل از پاره ی تن خرقه پوشی
2 نه فکر زندگی او را، نه مرگی چو سرو آزاده ی بی شاخ و برگی
3 در معنی به گوش خود کشیده شده همچون عصای خود جریده
4 تنش چون شعله با پوشش به پرخاش کلاهش موی سر چون کلک نقاش
1 ای چو گل افکنده هوس های تو بر سر زر، لرزه بر اعضای تو
2 داری اگر اصل چو در یتیم روی مگردان ز کرم چون سلیم