1 ای وصف جمال تو به از جمله حکایات عشق تو به ویرانه ی دل گنج سعادات
2 از بس که به جان آمدهام بیرخ زیبات پایان شب هجر تو خواهم پی حاجات
3 ای آنکه بود جام پر از باده ی نابت با مدعیان می نگرم مست و خرابت
4 هر گه که پیامی دهم این است جوابت کآیم زره لطف شب هجر به خوابت