2 اثر از قصاید در دیوان اشعار سحاب اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار سحاب اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار سحاب اصفهانی

1 ز نکهت گل و فیض صبا ورشح سحاب جهان پیر دگر باره یافت عهد شباب

2 بهار قد عروسان باغ را آراست به رنگ رنگ لباس و به گونه گونه ثیاب

3 زعکس لاله و گل شد ملون آب شمر چه نقش ها که نزد دست نو بهار بر آب

4 گرفتم اینکه ز سیماب ساخت که شنگرف چمن چه کرد که زنگار ساخت از سیماب

1 صبح بنمود رخ از چاه افق چون بیژن دیده ی رستم گردون ز رخش شد روشن

2 خسرو روم به سر مغفر رومی چو نهاد چاک زد شاه حبش جوشن سیمین بر تن

3 روز افروخت یکی نیزه ی سیمینه سنان چرخ افراشت یکی خیمه ی زرینه رسن

4 شد عیان موکب سلطان خور از بهر نثار گشت گنجور فلک را تهی از زر مخزن

1 دگر باره شد ابر در بوستان گهر بار چون دست فخر زمان

2 ز نظاره ی یوسف نو بهار زلیخای پیر جهان شد جوان

3 چنان گشت از سبزه خرم زمین که هر دم زند طعنه بر آسمان

4 ز ترویج باد بهاران چمن ز تأثیر ابر بهاری جهان

1 خیمه زد باز ابر نیسان در چمن بر سر شمشاد و سرو و یاسمن

2 لاله ی حمرا زند در صحن باغ نرگس شهلا در اطراف چمن

3 خنده بر رخسار ترکان ختا طعنه بر چشم غزالان ختن

4 ابر بر دامان صحرا اشکبار غنچه در صحن گلستان خنده زن

1 عیان شد چو خورشید زین سبز طارم منور شد از طلعتش چشم عالم

2 سپهر از رخ مهر شد موسوی ید هوا از دم صبح شد عیسوی دم

3 زمین شد به دیبای رومی ملبس فلک شد به دستار زرین معمم

4 کف موسی از بزم عیسی عیان شد ویا روی عیسی زدامان مریم

1 صبحگاهان حله ی سیمین به تن بست آسمان گوی زرینی به چاک پیرهن بست آسمان

2 از تباشیر سحر بهر حنوط صبحگاه لاله ی حمرا به دور نسترن بست آسمان

3 اشک شد وزفرقت خورشید از چشمش چکید هر چه بر تن رشته ی درّ عدن بست آسمان

4 یوسفش از چاه مغرب چون بر آمد از سرشک دیدگان چون ساکن بیت الحزن بست آسمان

1 هست روز واپسینم حسرت این کافتدم بر وی نگاه واپسین

2 باشدم تا دامنش ناید به دست بر گریبان دست و بر چشم آستین

3 گر نباشد مانع آب دیده ام عالمی سوزد به آه آتشین

4 آفریده است ایزدش از جان پاک کآفرین بر جانش از جان آفرین

1 یاران حذر از بلای نوبه از جور تب و جفای نوبه

2 یک شب نکند خلاف وعده شرمنده ام از وفای نوبه

3 لرز است و تب و عرق، ندارم کار دگری ورای نوبه

4 کاغذ به جهان گرانبها شد از بس خوردم دعای نوبه

آثار سحاب اصفهانی

2 اثر از قصاید در دیوان اشعار سحاب اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار سحاب اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.