1 چه نسبت است به مصر وجود بقعهٔ تن را که این ز جملهٔ ویرانه های آن شهر است
1 به اهل راز چه نسبت رقیب بدگو را لب پیاله کجا و زبان شانه کجا
1 متاع پاک ندارد به گفتگو حاجت گرفته است سعیدا از آن زبان صدف
1 کمان ابروانت طرفه سخت است که در تصویر هم نتوان کشیدن
1 ناز و کرشمه زینت و زیب ستمگر است ورنه ز دلبری است که دلاور است
1 با خلق مجازی ز حقیقت خبری نیست ز آن روی در ایشان ز محبت اثری نیست
1 چرا آن گوشهٔ ابرو ز من چون بخت میگردد کمان بیچله چون بسیار ماند سخت میگردد
1 از جوهر خود جا به کمر خنجر او کرد معراج کلاه است که جا بر سر او کرد
1 جهان به گوشهٔ تاریک و تنگ می ماند که هر طرف بروی پیش روی دیوار است
1 صف به صف مژگان خونریزش به جنگ آماده اند با وجود مردمی رحمی به مردم نیستش