1 رخ تو ارغوان باغ جان است غم تو حلقه گوش جهان است
2 کلاه عشق تو بر فرق عقل است شراب مهر تو در جام جان است
3 خیال بی غمی از چشم عالم ز حسن آشکار تو نهان است
4 دل بیمار ما را از لب تو هوای انگبین و ناردان است
1 دست چمن گرفت سر زلف آن نگار تا مشکبوی گشت چمن همچو نوبهار
2 گر زانکه نوبهار ندارد به زیر زلف پس در چمن به زلف چرا گشت مشکبار
3 بستان و باغ گاه نظاره به چشم خلق چرخی است بر زمین و بهشتی است آشکار
4 گر در بهشت و چرخ رسد آفت فنا بستان و باغ بس بود از هر دو یادگار
1 چو روز برسر خود کرد قیرگون چادر عروس شب رخ خود را نمود از معجر
2 ستاره بر فلک نیلگون میانه شب چنانکه وقت سحرگه بر آب نیلوفر
3 زحل به سان یکی زنگی نهاده کلاه قمر چنانکه یکی رومی گشاده کمر
4 شعاع خنجر بهرام می نمود به چرخ چنانکه در دل ظلمات شعله های شرر
1 تو را خرامش کبک است و کشی طاووس مثل زنند ز حسنت همی به روم و به روس
2 همای فاخته مهری، تذرو طوطی لفظ گرفته دوری سیمرغ و زینت طاووس
3 ز چهره تو فزون گشته باغ را دیدار ز غمزه تو فزون گشته فتنه را ناموس
4 صفات تو ز بدیعی نمی شود ممکن جمال تو ز لطیفی نمی شود محسوس
1 دلم عاشق شدن فرمود و من برحسب فرمانش در افتادم بدان دردی که پیدا نیست درمانش
2 پریشان زلف دلبندی دلم بربود و هر ساعت پریشان کرد حالم را سر زلف پریشانش
3 قرار و خواب و شیرینی ز جان و چشم و عیش من ببردند از بن دندان لب شیرین و دندانش
4 لبش یاقوت خندان است و گریانم نبیند کس اگر وقتی ظفر یابم بدان یاقوت خندانش
1 دی غریوان شدم به سوی وثاق بر وصال اختیار کرده فراق
2 دلم اندر هزاهز هجران روحم اندر کشاکش احراق
3 طرب از طبع من گسسته وطن رنج در روح من گرفته وثاق
4 روز دیدم همی گریخت ز شب هم بران گونه کز نفاق وفاق
1 نهاد دولت جاوید در زمانه قدم کشید رایت اقبال بر ستاره علم
2 گرفت عرصه عالم مثال روضه خلد نمود ساحت گیتی جمال باغ ارم
3 بقا به صحن جهان بر نوشت نامه مهر فلک ز روی زمین درنوشت جامه غم
4 ز جویبار سلامت دمید چهره گل به کشتزار سعادت رسید بهره نم
1 اگر چه داد سخن در زمانه من دادم ستاره وار زمانه نمی دهد دادم
2 زمانه گرچه زمن یافته است روزی داد چرا به من ندهد آنچه من بدو دادم
3 رهی نماند زنظم سخن که نسپردم دری نماند زلفظ دری که نگشادم
4 به شعر من همه اهل زمانه دل شادند چه اوفتاد مرا کز زمانه ناشادم
1 مشک است توده توده نهاده بر ارغوان زلفین حلقه حلقه آن ماه دلستان
2 زان توده توده، توده مشک آیدم حقیر زین حلقه حلقه، حلقه تنگ آیدم جهان
3 چون قطره قطره آب لطیف است عارضش وز نور شعله شعله نهاده بر ارغوان
4 زان قطره قطره قطره آب است در بحار زین شعله شعله، شعله نارست چون دخان