آثار سعدی شیرازی

صفحه 11 از 12
12 اثر از باب هشتم در آداب صحبت در گلستان سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب هشتم در آداب صحبت در گلستان سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سعدی شیرازی / گلستان سعدی شیرازی / باب هشتم در آداب صحبت در گلستان

باب هشتم در آداب صحبت در گلستان سعدی شیرازی

اَجَلّ کائنات از روی ظاهر آدمیست و اَذلّ موجودات سگ، و به اتّفاقِ خردمندان سگِ حق شناس به از آدمی ناسپاس. ,

2 سگی را لقمه‌ای هرگز فراموش نگردد ور زنی صَد نوبتش سنگ

3 و گر عمری نوازی سفله‌ای را به کمتر تندی آید با تو در جنگ

در انجیل آمده است که ای فرزند آدم! گر توانگری دهمت، مشتغل شوی به مال از من و گر درویش کنمت، تنگدل نشینی. پس حلاوت ذکر من کجا دریابی و به عبادت من کی شتابی؟ ,

2 گه اندر نعمتی مغرور و غافل گه اندر تنگدستی خسته و ریش

3 چو در سرا و ضرّا حالت این است ندانم کی به حق پردازی از خویش

حکیمی را پرسیدند: چندین درخت نامور که خدای عز و جل آفریده است و برومند، هیچ یک را آزاد نخوانده‌اند مگر سرو را که ثمره‌ای ندارد، در این چه حکمت است؟ ,

گفت: هر درختی را ثمره‌ای معین است که به وقتی معلوم به وجود آن تازه آید و گاهی به عدم آن پژمرده شود و سرو را هیچ از این نیست و همه وقتی خوش است و این است صفت آزادگان. ,

3 بر آنچه می گذرد دل منه که دجله بسی پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد

4 گرت ز دست برآید چو نخل باش کریم ورت ز دست نیاید چو سرو باش آزاد

هر که به تأدیب دنیا راه صواب نگیرد، به تعذیب عقبی گرفتار آید. وَلَنُذیقَنَّهُم من العَذاب الأدنی دوُنَ العَذابِ الأکبرِ. ,

2 پند است خطاب مهتران آن گه بند چون پند دهند و نشنوی بند نهند

نصیحت پادشاهان کردن کسی را مسلم بود که بیم سر ندارد یا امید زر. ,

2 موحد چه در پای ریزی زرش چه شمشیر هندی نهی بر سرش

3 امید و هراسش نباشد ز کس بر این است بنیاد توحید و بس

آن را که گوش ارادت گران آفریده‌اند، چون کند که بشنود و آن را که کمند سعادت کشان می‌برد، چه کند که نرود؟ ,

2 شب تاریک دوستان خدای می‌بتابد چو روز رخشنده

3 وین سعادت به زور بازو نیست تا نبخشد خدای بخشنده

4 از تو به که نالم که دگر داور نیست وز دست تو هیچ دست بالاتر نیست

ارادت بیچون یکی را از تخت شاهی فرو آرد و دیگری را در شکم ماهی نکو دارد. ,

2 وقتیست خوش آن را که بود ذکر تو مونس ور خود بود اندر شکم حوت چو یونس

شاه از بهر دفع ستمکاران است و شحنه برای خونخواران و قاضی مصلحت جوی طراران. هرگز دو خصم به حق راضی پیش قاضی نروند. ,

2 چو حق معاینه دانی که می بباید داد به لطف به که به جنگاوری به دلتنگی

3 خراج اگر نگزارد کسی به طیبت نفس به قهر از او بستانند و مزد سرهنگی

قحبهٔ پیر از نابکاری چه کند که توبه نکند و شحنهٔ معزول از مردم آزاری. ,

2 جوان گوشه نشین شیرمرد راه خداست که پیر خود نتواند ز گوشه‌ای برخاست

3 جوان سخت می باید که از شهوت بپرهیزد که پیر سست رغبت را خود آلت بر نمی‌خیزد

عاقل چون خلاف اندر میان آمد بجهد و چو صلح بیند لنگر بنهد که آنجا سلامت بر کران است و اینجا حلاوت در میان. ,

مقامر را سه شش می‌باید، ولیکن سه یک می‌آید. ,

3 هزار باره چراگاه خوشتر از میدان ولیکن اسب ندارد به دست خویش عنان

آثار سعدی شیرازی

12 اثر از باب هشتم در آداب صحبت در گلستان سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب هشتم در آداب صحبت در گلستان سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی