باب پنجم در عشق و جوانی در گلستان سعدی شیرازی

23 اثر از باب پنجم در عشق و جوانی در گلستان سعدی شیرازی در سایت شعرنوش گردآوری شده است. در این مجموعه می‌توانید اشعار معروف، عاشقانه و حکیمانه سعدی شیرازی را به‌صورت دسته‌بندی‌شده و با قابلیت جستجو مطالعه کنید.

حسن میمندی را گفتند: از سعدی شیرازی گلستان 1

1. حسن میمندی را گفتند: سلطان محمود چندین بندهٔ صاحب جمال دارد که هر یکی بدیع جهانی‌اند. چگونه افتاده است که با هیچ یک از ایشان میل و محبتی ندارد چنان که با ایاز که حسنی زیادتی ندارد؟ گفت: هر چه به دل فرو آید در دیده نکو نماید.
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

گویند خواجه‌ای را بنده‌ای از سعدی شیرازی گلستان 2

1. گویند خواجه‌ای را بنده‌ای نادر الحسن بود و با وی به سبیل مودت و دیانت نظری داشت.
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

پارسایی را دیدم به محبت از سعدی شیرازی گلستان 3

1. پارسایی را دیدم به محبت شخصی گرفتار نه طاقت صبر و نه یارای گفتار. چندان که ملامت دیدی و غرامت کشیدی ترک تصابی نگفتی و گفتی:
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

یکی را دل از دست رفته بود از سعدی شیرازی گلستان 4

1. یکی را دل از دست رفته بود و ترک جان کرده و مطمح نظرش جایی خطرناک و مظنهٔ‌ هلاک.
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

2 دقیقه زمان مطالعه

یکی را از متعلمان کمال از سعدی شیرازی گلستان 5

1. یکی را از متعلمان کمال بهجتی بود و معلم از آنجا که حس بشریت است با حسن بشره او معاملتی داشت و وقتی که به خلوتش دریافتی گفتی:
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

شبی یاد دارم که یاری عزیز از سعدی شیرازی گلستان 6

1. شبی یاد دارم که یاری عزیز از در در آمد. چنان بیخود از جای بر جستم که چراغم به آستین کشته شد.
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

یکی دوستی را که زمانها از سعدی شیرازی گلستان 7

1. یکی دوستی را که زمانها ندیده بود گفت: کجایی که مشتاق بوده‌ام؟
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

یاد دارم در ایام پیشین از سعدی شیرازی گلستان 8

1. یاد دارم در ایام پیشین که من و دوستی چون دو بادام مغز در پوستی صحبت داشتیم. ناگاه اتفاق مغیب افتاد.
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

دانشمندی را دیدم به کسی از سعدی شیرازی گلستان 9

1. دانشمندی را دیدم به کسی مبتلا شده و رازش برملا افتاده. جور فراوان بردی و تحمل بی کران کردی.
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

در عنفوان جوانی چنان از سعدی شیرازی گلستان 10

1. در عنفوان جوانی چنان که افتد و دانی با شاهدی سری و سرّی داشتم به حکم آن که حلقی داشت طیِّبُ الاَدا وَ خَلقی کالبدرِ اذا بَدا.
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

2 دقیقه زمان مطالعه

یکی را پرسیدند از مستعربان از سعدی شیرازی گلستان 11

1. یکی را پرسیدند از مستعربان بغداد: ما تَقولُ فی المُرْدِ؟
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه