3 اثر از باب نهم در توبه و راه صواب در بوستان سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب نهم در توبه و راه صواب در بوستان سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار سعدی شیرازی / بوستان سعدی شیرازی / باب نهم در توبه و راه صواب در بوستان

باب نهم در توبه و راه صواب در بوستان سعدی شیرازی

1 میان دو تن دشمنی بود و جنگ سر از کبر بر یکدیگر چون پلنگ

2 ز دیدار هم تا به حدی رمان که بر هر دو تنگ آمدی آسمان

3 یکی را اجل در سر آورد جیش سرآمد بر او روزگاران عیش

4 بداندیش او را درون شاد گشت به گورش پس از مدتی برگذشت

1 قضا زنده‌ای را رگ جان برید دگر کس به مرگش گریبان درید

2 چنین گفت بیننده‌ای تیز هوش چو فریاد و زاری رسیدش به گوش

3 ز دست شما مرده بر خویشتن گرش دست بودی دریدی کفن

4 که چندین ز تیمار و دردم مپیچ که روزی دو پیش از تو کردم بسیچ

1 خبر داری ای استخوانی قفس که جان تو مرغی است نامش نفس؟

2 چو مرغ از قفس رفت و بگسست قید دگر ره نگردد به سعی تو صید

3 نگه دار فرصت که عالم دمی است دمی پیش دانا به از عالمی است

4 سکندر که بر عالمی حکم داشت در آن دم که بگذشت و عالم گذاشت

1 همی یادم آید ز عهد صغر که عیدی برون آمدم با پدر

2 به بازیچه مشغول مردم شدم در آشوب خلق از پدر گم شدم

3 برآوردم از هول و دهشت خروش پدر ناگهانم بمالید گوش

4 که ای شوخ چشم آخرت چند بار بگفتم که دستم ز دامن مدار

1 یکی برد با پادشاهی ستیز به دشمن سپردش که خونش بریز

2 گرفتار در دست آن کینه توز همی گفت هر دم به زاری و سوز

3 اگر دوست بر خود نیازردمی کی از دست دشمن جفا بردمی؟

4 بتا جور دشمن بدردش پوست رفیقی که بر خود بیازرد دوست

1 یکی مال مردم به تلبیس خورد چو برخاست لعنت بر ابلیس کرد

2 چنین گفتش ابلیس اندر رهی که هرگز ندیدم چنین ابلهی

3 تو را با من است ای فلان، آشتی به جنگم چرا گردن افراشتی؟

4 دریغ است فرمودهٔ دیو زشت که دست ملک بر تو خواهد نبشت

1 یکی غله مرداد مه توده کرد ز تیمار دی خاطر آسوده کرد

2 شبی مست شد و آتشی برفروخت نگون بخت کالیوه، خرمن بسوخت

3 دگر روز در خوشه چینی نشست که یک جو ز خرمن نماندش به دست

4 چو سرگشته دیدند درویش را یکی گفت پروردهٔ خویش را

1 ز عهد پدر یادم آید همی که باران رحمت بر او هر دمی

2 که در طفلیم لوح و دفتر خرید ز بهرم یکی خاتم زر خرید

3 به در کرد ناگه یکی مشتری به خرمایی از دستم انگشتری

4 چو نشناسد انگشتری طفل خرد به شیرینی از وی توانند برد

1 غریب آمدم در سواد حبش دل از دهر فارغ سر از عیش خوش

2 به ره بر یکی دکه دیدم بلند تنی چند مسکین بر او پای بند

3 بسیج سفر کردم اندر نفس بیابان گرفتم چو مرغ از قفس

4 یکی گفت کاین بندیان شبروند نصیحت نگیرند و حق نشنوند

1 یکی را به چوگان مه دامغان بزد تا چو طبلش بر آمد فغان

2 شب از بی قراری نیارست خفت بر او پارسایی گذر کرد و گفت

3 به شب گر ببردی بر شحنه، سوز گناه آبرویش نبردی به روز

4 کسی روز محشر نگردد خجل که شبها به درگه برد سوز دل

آثار سعدی شیرازی

3 اثر از باب نهم در توبه و راه صواب در بوستان سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب نهم در توبه و راه صواب در بوستان سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.