فقیهی بر افتاده مستی از سعدی شیرازی بوستان 12
1. فقیهی بر افتاده مستی گذشت
به مستوری خویش مغرور گشت
...
1. فقیهی بر افتاده مستی گذشت
به مستوری خویش مغرور گشت
...
1. سرشتهست باری شفا در عسل
نه چندان که زور آورد با اجل
...
1. نخست او ارادت به دل در نهاد
پس این بنده بر آستان سر نهاد
...
1. بتی دیدم از عاج در سومنات
مرصع چو در جاهلیت منات
...