مرا در نظامیه ادرار از سعدی شیرازی بوستان 12
1. مرا در نظامیه ادرار بود
شب و روز تلقین و تکرار بود
...
1. مرا در نظامیه ادرار بود
شب و روز تلقین و تکرار بود
...
1. کسی گفت حجاج خونخوارهای است
دلش همچو سنگ سیه پارهای است
...
1. شنیدم که از پارسایان یکی
به طیبت بخندید با کودکی
...
1. به طفلی درم رغبت روزه خاست
ندانستمی چپ کدام است و راست
...
1. طریقت شناسان ثابت قدم
به خلوت نشستند چندی به هم
...
1. سه کس را شنیدم که غیبت رواست
وز این درگذشتی چهارم خطاست
...
1. شنیدم که دزدی درآمد ز دشت
به دروازهٔ سیستان برگذشت
...
1. یکی گفت با صوفیی در صفا
ندانی فلانت چه گفت از قفا
...
1. فریدون وزیری پسندیده داشت
که روشن دل و دوربین دیده داشت
...
1. زن خوب فرمانبر پارسا
کند مرد درویش را پادشا
...
1. جوانی ز ناسازگاری جفت
بر پیرمردی بنالید و گفت
...