2 اثر از باب پنجم در رضا در بوستان سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب پنجم در رضا در بوستان سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار سعدی شیرازی / بوستان سعدی شیرازی / باب پنجم در رضا در بوستان

باب پنجم در رضا در بوستان سعدی شیرازی

1 شبی زیت فکرت همی سوختم چراغ بلاغت می افروختم

2 پراکنده گویی حدیثم شنید جز احسنت گفتن طریقی ندید

3 هم از خبث نوعی در آن درج کرد که ناچار فریاد خیزد ز درد

4 که فکرش بلیغ است و رایش بلند در این شیوهٔ زهد و طامات و پند

1 مرا در سپاهان یکی یار بود که جنگاور و شوخ و عیار بود

2 مدامش به خون دست و خنجر خضاب بر آتش دل خصم از او چون کباب

3 ندیدمش روزی که ترکش نبست ز پولاد پیکانش آتش نجست

4 دلاور به سرپنجهٔ گاوزور ز هولش به شیران در افتاده شور

1 یکی آهنین پنجه در اردبیل همی بگذرانید پیلک ز پیل

2 نمد پوشی آمد به جنگش فراز جوانی جهان سوز پیکار ساز

3 به پرخاش جستن چو بهرام گور کمندی به کتفش بر از خام گور

4 چو دید اردبیلی نمد پاره پوش کمان در زه آورد و زه را به گوش

1 شبی کردی از درد پهلو نخفت طبیبی در آن ناحیت بود و گفت

2 از این دست کاو برگ رز می‌خورد عجب دارم ار شب به پایان برد

3 که در سینه پیکان تیر تتار به از ثقل مأکول ناسازگار

4 گر افتد به یک لقمه در روده پیچ همه عمر نادان بر آید به هیچ

1 یکی روستایی سقط شد خرش علم کرد بر تاک بستان سرش

2 جهاندیده پیری بر او بر گذشت چنین گفت خندان به ناطور دشت

3 مپندار جان پدر کاین حمار کند دفع چشم بد از کشتزار

4 که این دفع چوب از سر و گوش خویش نمی‌کرد تا ناتوان مرد و ریش

1 شنیدم که دیناری از مفلسی بیفتاد و مسکین بجستش بسی

2 به آخر سر ناامیدی بتافت یکی دیگرش ناطلب کرده یافت

3 به بدبختی و نیکبختی قلم بگردید و ما همچنان در شکم

4 نه روزی به سرپنجگی می‌خورند که سرپنجگان تنگ روزی ترند

1 فرو کوفت پیری پسر را به چوب بگفت ای پدر بی گناهم مکوب

2 توان بر تو از جور مردم گریست ولی چون تو جورم کنی چاره چیست؟

3 به داور خروش، ای خداوند هوش نه از دست داور برآور خروش

1 بلند اختری نام او بختیار قوی دستگه بود و سرمایه‌دار

2 به کوی گدایان درش خانه بود زرش همچو گندم به پیمانه بود

3 چو درویش بیند توانگر به ناز دلش بیش سوزد به داغ نیاز

4 زنی جنگ پیوست با شوی خویش شبانگه چو رفتش تهیدست، پیش

1 یکی پیر درویش در خاک کیش چه خوش گفت با همسر زشت خویش

2 چو دست قضا زشت رویت سرشت میندای گلگونه بر روی زشت

3 که حاصل کند نیکبختی به زور؟ به سرمه که بینا کند چشم کور؟

4 نیاید نکوکاری از بد رگان محال است دوزندگی از سگان

آثار سعدی شیرازی

2 اثر از باب پنجم در رضا در بوستان سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب پنجم در رضا در بوستان سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.