طبیبی پری چهره در مرو از سعدی شیرازی بوستان 12
1. طبیبی پری چهره در مرو بود
که در باغ دل قامتش سرو بود
1. طبیبی پری چهره در مرو بود
که در باغ دل قامتش سرو بود
1. یکی پنجهٔ آهنین راست کرد
که با شیر زورآوری خواست کرد
1. میان دو عم زاده وصلت فتاد
دو خورشید سیمای مهتر نژاد
1. به مجنون کسی گفت کای نیک پی
چه بودت که دیگر نیایی به حی؟
1. یکی خرده بر شاه غزنین گرفت
که حسنی ندارد ایاز ای شگفت
1. قضا را من و پیری از فاریاب
رسیدیم در خاک مغرب به آب
1. ره عقل جز پیچ بر پیچ نیست
بر عارفان جز خدا هیچ نیست
1. رئیس دهی با پسر در رهی
گذشتند بر قلب شاهنشهی
1. ثنا گفت بر سعد زنگی کسی
که بر تربتش باد رحمت بسی
1. یکی را چو من دل به دست کسی
گرو بود و میبرد خواری بسی
1. اگر مرد عشقی کم خویش گیر
و گر نه ره عافیت پیش گیر