4 اثر از ملحقات و مفردات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ملحقات و مفردات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار سعدی شیرازی / دیوان اشعار سعدی شیرازی / ملحقات و مفردات در دیوان اشعار

ملحقات و مفردات در دیوان اشعار سعدی شیرازی

1 هر شبی با دلی و صد زاری منم و آب چشم و بیداری

2 بنماندست آب در جگرم بس که چشمم کند گهرباری

3 دل تو از کجا و غم ز کجا؟ تو چه دانی که چیست غمخواری؟

4 آگه از حال من شوی آنگاه که چو من یک شبی به روز آری

1 در عهد تو ای نگار دلبند بس عهد که بشکنند و سوگند

2 بر جان ضعیف آرزومند زین بیش جفا و جور مپسند

3 من چون تو دگر ندیده‌ام خوب منظور جهانیان و محبوب

4 دیگر نرود به هیچ مطلوب خاطر که گرفت با تو پیوند

1 من خسته چون ندارم، نفسی قرار بی‌تو به کدام دل صبوری، کنم ای نگار بی‌تو

2 ره صبر چون گزینم، من دل به باد داده که به هیچ وجه جانم، نکند قرار بی‌تو

3 صنما به خاک پایت، که به کنج بیت احزان به ضرورتم نشیند، نه به اختیار بی‌تو

4 اگرم به سوی دوزخ، ببرند باز خوش خوش بروم ولی به جنت، نکنم گذار بی‌تو

1 بیا بیا که ز عشقت چنان پریشانم که می‌رود ز غمت بر زبان پریشانم

2 تو فارغ از من و من در غم تو بیا ببین که ز غم بر چه سان پریشانم

3 نه روی با تو نشستن نه رای ( ... ) من شکسته دل اندر میان پریشانم

4 نمی‌توان که به دست آورم کلاله تو چو سنبل تو شب و روز از آن پریشانم

1 ای یار ناسامان من از من چرا رنجیده‌ای؟ وی درد و ای درمان من از من چرا رنجیده‌ای؟

2 ای سرو خوش بالای من ای دلبر رعنای من لعل لبت حلوای من از من چرا رنجیده‌ای؟

3 بنگر ز هجرت چون شدم سرگشته چون گردون شدم وز ناوکت پرخون شدم از من چرا رنجیده‌ای؟

4 گر من بمیرم در غمت خونم بتا در گردنت فردا بگیرم دامنت از من چرا رنجیده‌ای؟

1 باد بهاری وزید، از طرف مرغزار باز به گردون رسید، نالهٔ هر مرغ‌زار

2 سرو شد افراخته، کار چمن ساخته نعره زنان فاخته، بر سر بید و چنار

3 گل به چمن در برست، ماه مگر یا خورست سرو به رقص اندرست، بر طرف جویبار

4 شاخ که با میوه‌هاست، سنگ به پا می‌خورد بید مگر فارغست، از ستم نابکار

1 دیدی ای دل که دگر باره چه آمد پیشم چه کنم با که بگویم چه خیال اندیشم؟

2 کاش بر من نرسیدی ستم عشق رخت که فرو مانده به حال دل تنگ خویشم

3 دلبرا نازده در مار سر زلف تو دست چه کند کژدم هجران تو چندین نیشم

4 همچو دف می‌خورم از دست جفای تو قفا چنگ‌وار از غم هجران تو سر در پیشم

1 چه درد دلست اینچه من درفتادم که در دام مهر تو دلبر فتادم؟

2 چه بد کرده بودم که ناگه ازینسان به دست تو شوخ ستمگر فتادم؟

3 مرا با چنین دل سر عشقبازی نبود اختیاری ولی درفتادم

4 به میدان عشق تو در اسب سودا همی تاختم تیز و در سر فتادم

1 می‌میرم و همچنان نظر بر چپ و راست تا آنکه نظر در او توان کرد کجاست؟

2 از روی نکو صبر نمی‌شاید کرد لیکن نه به اختیار می‌باید کرد

3 خفتی و به خفتنت پراکنده شدیم برخاستی و به دیدنت زنده شدیم

4 نقاب از بهر آن باشد که بربندند روی زشت تو زیبایی به نام ایزد چرا باید که بربندی؟

1 در عهد تو ای نگار دلبند بس عهد که بشکنند و سوگند

2 بر جان ضعیف آرزومند زین بیش جفا و جور مپسند

3 من چون تو دگر ندیده‌ام خوب منظور جهانیان و محبوب

4 دیگر نرود به هیچ مطلوب خاطر که گرفت با تو پیوند

آثار سعدی شیرازی

4 اثر از ملحقات و مفردات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ملحقات و مفردات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.