4 اثر از ملحقات و مفردات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ملحقات و مفردات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار سعدی شیرازی / دیوان اشعار سعدی شیرازی / ملحقات و مفردات در دیوان اشعار

ملحقات و مفردات در دیوان اشعار سعدی شیرازی

1 بخت و دولت به برم زآب روان باز آمد وز سعادت به سرم سرو روان باز آمد

2 پیر بودم به وصال رخ خویش همه روز باز پیرانه سرم بخت جوان باز آمد

3 دوست بازآمد و دشمن برمید از پیشم شکرنعمت که به تن جان گران باز آمد

4 مژدگانی بده ای دوست که محنت بگذشت نعمت فتح و گشایش به زمان باز آمد

1 رفت آن کم بر تو آبی بود یا سلام مرا جوابی بود

2 از سر ناز وز سر خوبی هر دمی با منت عتابی بود

3 وعده‌های خوشم همی دادی گویی آن وعده‌ها سرابی بود

4 روزگار وصال چون بگذشت گویی آن روزگار خوابی بود

1 یاد دارم که روزگاری بود که مرا پیش غمگساری بود

2 با لب یار و در بر دلدار هر زمانیم کار و باری بود

3 جام عیش مرا نه دردی بود گل وصل مرا نه خاری بود

4 ز اهوی شیرگیر روبه‌باز دل بیچاره را شکاری بود

1 خسرو من چون به بارگاه برآید نعره و فریاد از سپاه برآید

2 عاشق صادق ز خان و مان بگریزد مرد توانگر ز مال و جاه برآید

3 بر سر کویش نظاره کن که هزاران یوسف مصری ز قعر چاه برآید

4 صبح چنان صادقست در طلب او کز هوس روی او پگاه‌برآید

1 باد بهاری وزید، از طرف مرغزار باز به گردون رسید، نالهٔ هر مرغ‌زار

2 سرو شد افراخته، کار چمن ساخته نعره زنان فاخته، بر سر بید و چنار

3 گل به چمن در برست، ماه مگر یا خورست سرو به رقص اندرست، بر طرف جویبار

4 شاخ که با میوه‌هاست، سنگ به پا می‌خورد بید مگر فارغست، از ستم نابکار

1 ایا نسیم سحر بوی زلف یار بیار قرار دل ز سر زلف بی‌قرار بیار

2 سلامی از من مسکین بدان صنوبر بر پیامی از آن مهروی گلعذار بیار

3 حکایت از لب فرهاد ناتوان برسان سلامی از من مسکین غمگسار بیار

4 نهان بگوی به آن دوستدار یکدل من جواب بشنو و آنگه به آشکار بیار

1 اگر چه دل به کسی داد، جان ماست هنوز به جان او که دلم بر سر وفاست هنوز

2 ندانم از پی چندین جفا که با من کرد نشان مهر وی اندر دلم چراست هنوز؟

3 به راز گفتم با دل، ز خاطرش بگذار جواب داد فلانی ازان ماست هنوز

4 چو مرده باشم اگر بگذرد به خاک لحد به بانگ نعره برآید که جان ماست هنوز

1 چه درد دلست اینچه من درفتادم که در دام مهر تو دلبر فتادم؟

2 چه بد کرده بودم که ناگه ازینسان به دست تو شوخ ستمگر فتادم؟

3 مرا با چنین دل سر عشقبازی نبود اختیاری ولی درفتادم

4 به میدان عشق تو در اسب سودا همی تاختم تیز و در سر فتادم

1 من از تو هیچ نبریدم که هستی یار دلبندم تو را چون بنده‌ای گشتم به فرمانت کمر بندم

2 سواری چیست و چالاکی دلم بستی به فتراکی خوشا و خرما آن دل که باشد صید دلبندم

3 بدین خوبی بدین پاکی که رویت ( ... ) تو را از جمله بگزیدم به جز تو یار نپسندم

4 به امیدت طربناکم به عشقت ( ... ) گهی از ذوق می‌گریم گهی از شوق می‌خندم

آثار سعدی شیرازی

4 اثر از ملحقات و مفردات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ملحقات و مفردات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.