1 ای بکوجاه برده موکب شاه دیده اقبال شاه بر کوجاه
2 بوده چون هفتهای شادیها هفته میزبان شاه و سپاه
3 نه زرنج کشفته خورده دریغ نه برنج گذشته کرده نگاه
4 باد بذل تو جسته بر ارکان یاد خوان تو مانده بر افواه
1 ای قوی رای کدخدای عجم ای به گوهر گزیده تا آدم
2 چرخ عدل تو را هزار بهشت صحن امن تو را هزار آدم
3 شخص با همت تو شخص خیال شیر با هیبت تو شیر علم
4 دولتت را زمانه زیر نگین همتت را سپهر زیر قدم
1 موکب جشن خاص شاه عجم اندر آمد به ساحت عالم
2 چتر میمون ماه پیکر او سایه گسترده بر بنی آدم
3 پی آن بر ملک مبارک باد پیشوای ملوک امام امم
4 آنکه بر ساحل درش دریا جز به تکبیر بر نیارد دم
1 خسروا گیتی به عدل آباد کن وز فراموشان عالم یاد کن
2 جام می بر کاخ عدل آباد نوش خرمی در کاخ عدل آباد کن
3 رسم نوشروان عادل تازه دار جان نوشروان عادل شاد کن
4 خستگان چرخ را فریاد رس بستگان ظلم را آزاد کن
1 به گردون نور اختر می فرستم به دریا در و عنبر می فرستم
2 به فردوس برین سرو و صنوبر بر طوبی بنوبر می فرستم
3 به بزم حور کانجا روح ساقی است به تحفه شاخ عبهر می فرستم
4 به خوزستان ز نادانی و شوخی متاع قند و شکر می فرستم
1 نظام ملک و ولایت جمال تاج و کلاه سر محامد محمود شاهزاده و شاه
2 بلاهور درآمد میان موکب خویش به زینتی که برآید شب چهارده ماه
3 قضا به روی همی رفت پیش او همه دشت قدر به دیده همی رفت پیش او همه راه
4 هوا عنان براقش همی کشیده به دست ز خاک نعل براقش همی دمیده گیاه
1 ای پیشکار تخت تو کیوان و مشتری ای نجم شرق و غرب ترا گشته مشتری
2 در جرم عقل طبعی و در جسم عدل جان بر شخص فضل دستی و بر عرض حق سری
3 اقبال را به همت بهتر طلیعه اسلام را به نصرت مهتر برادری
4 آن را که کار زار شود روی راحتی وآنجا که کارزار شود پشت لشکری