1 باغ ملک آمد طری از رشحهٔ کلک وزیر زان که افشک میکند مر باغ و بستان را طری
1 چه نیکو سخن گفت؟ یاری بیاری که: تا کی کشم از خسر ذل و خواری؟
1 نیل دمنده تویی به گاه عطیت پیل دمنده به گاه کینه گزاری
1 مرا با تو بدین باب تاب نیست که تو راز به از من به سر بری
1 آهو ز تنگ کوه بیامد به دشت و راغ بر سبزه باده خوش بود اکنون، اگر خوری
1 از خر و پالیک آن جای رسیدم که همی موزهٔ چینی میخواهم و اسب تازی
1 جهانا، همانا کزین بیگناهی گنه کار ماییم و تو بی کنازی
1 به جمله خواهم یک ماهه بوسه از تو، بتا به کیچ کیچ نخواهم که فام من توزی
1 ای آن که از عشق تو اندر جگر خویش آتشکده دارم سد و بر هر مژه ای ژی
1 ازو بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی؟