از مشاهیر حکمای جهان و از نوادر شعرای زمان خود بوده است و با سلطان سنجر سلجوقی بر یک تخت میآسوده. وی و خواجه نظام الملک و خواجه حسن صباح در صِغَر سن با یکدیگر انیس و در یک دبستان همدرس و جلیس بودند و با هم عهد نمودند که روزگار هر یک را تربیت نماید به آن دو نفر طریق شرکت پیماید. چون نظام الملک به منصب صدارت و رتبهٔ وزارت رسید، حکیم به اقطاع مزرعهای چند قانع گردید و حسن را همت بلند به داعیهٔ سرفرازی باز داشت. بالاخره لوای بزرگی برافراشت که مفصّلاً در تواریخ مسطور است. غرض، حکیم به انواع فضایل آراسته و از صفات نکوهیده پیراسته. چندی زهدی به کمال داشت و همت بر مجانبت از هوا و هوس میگماشت. چندی نیز ابواب ملامت بر رخ گشوده و به طریقهٔ ملامتیه رفتار مینمود. مجملاً حکیمی است هوشیار ورندیست عالی تبار. رباعیاتش متین و بعضی از آنها چنین است: ,
2 نه لایق مسجدم نه در خورد کنشت ایزد یارب گل مرا از چه سرشت
3 چون کافر درویشم و چون قحبهٔ زشت نه دین و نه دنیا و نه امید بهشت
4 آباد خرابات ز می خوردنِ ماست خون دو هزار توبه در گردن ماست
وهُوَ زبدة الفضلاء سید علاء الدین حسین. از جناب والد از اولاد میر بزرگ است که از اعاظم سادات عالی درجات آن مملکت است و از طرف والده از سادات شهرستان و خود داماد شاه عباس صفوی بوده و در عهد شاه عباس ثانی صدارت نموده. جناب علامه خوانساری آقاحسین طابَ ثراه تحصیل در خدمت آن جناب کرده، از تلامذهٔ ایشان بوده. غرض، از اکابر فضلاء و علمای عهد خود بوده، صفات ستوده داشت. در سنهٔ ۱۰۶۴ فوت شد. گاهی شعری میگفته. این رباعی از آن جناب است: ,
2 حسن تو فزونست به گردت گردم یا درد تو کش به خون دل پروردم
3 بی دردی باشد ار بگویم حسنت بی انصافی است گر بگویم دردم
اسمش میرزا غیاث الدین محمد، خلف میرزا صدرا ولد میر محمد باقر داماد، متخلص به اشراق است. به مصاهرت آقاجمال خوانساری مخصوص بوده و علوم معقول و منقول کسب فرموده. به صفات حسنه مسلم اهل زمان خود بوده. در غلبهٔ افاغنه در اصفهان در گذشت. ترکیب بندی در منقبت گفته. اشعار دیگر نیز دارد. این چند بیت منسوب به ایشان است: ,
2 از ازل تا به ابد بینش هر بینایی همه یک بینش و در پردهٔ بینایی تست
3 جز تماشای جمالِ تو تماشایی نیست هرکه حیرانِ جمالی است تماشایی تست
و هُوَ زبدة الحکما و علّامة العلما مولانا جلال الدین محمد بن سعد الدین اسعدالدوانی الکازرونی. از مضافات شیراز است و مولد و منشاء مولانا قریهٔ مذکور است. نخست در پیش پدر خود علوم ادبیه آموخت. بعد از آن به شیراز آمده در مدرسهٔ مولانا محی الدین و خواجه حسن شاه که از تلامذهٔ محقق شریف بودند کسب کمالات کرد. بعضی از متداولات را نزد مولانا همام الدین صاحب شرح طوالع دید ودر اکتساب علم حدیث تلمیذ شیخ صفی الدین ایجی گردید و در سن شباب صیت فضایلش گوش زد شیخ و شاب شد. در عهد دولت امیرحسن و یعقوب میرزا، ترک و تاجیک از دور و نزدیک به خدمتش آمده از اشعهٔ ضمیر منیرش اقتباس انوار کمال مینمودند. چندی صدارت یوسف بن میرزا جهانشاه قبول فرموده و بعد استعفا نمود. در زمان سلطنت آق قوینلو منصب قضاء فارس من حیث الاستقلال بدان مرجع ارباب کمال تعلق داشت. همیشه در میان وی و میر صدر الدین محمد در باب حاشیهٔ شرح تجرید ملاعلی قوشچی اعتراضات بود. به هندوستان رفته و بعضی رسالات به نام سلاطین آن مملکت معنون فرموده. اموال و اوضاع وافر یافته به ایران مراجعت نمود. لهذا خلق در توقیر و تعظیمش بیشتر از پیشتر فزودند چنانچه علامه خود فرمود: ,
2 مرا به تجربه معلوم شد در آخر حال که قدر مرد به علم است وقدر علم به مال
غرض، تصنیفات جناب علامه بسیار است. مِنْجمله حاشیهٔ قدیم و حاشیهٔ جدید، رسالهٔ زورا، شرح هیاکل، اثبات واجب و اخلاق، حاشیهٔ انوار، حاشیهٔ مطالع و حاشیهٔ شمسیه.مدت هشتاد سال عمر یافت و در سنهٔ ۹۰۸ به ریاض جنت شتافت. از اوست: ,
4 از توتامقصودچندان منزلی در پیش نیست یک قدم بر هر دو عالم نه که گامی بیش نیست
اسمش میرزا داوود خلف الصدق میرزا عبداللّه متخلص به معروف و مشهورند. سلاطین صفویه مکرر با این سلسله وصلت نموده و همیشه معزز و مکرم بودهاند. جناب میرزا داوود به انواع کمالات موصوف و به مصاهرت شاه سلیمان صفوی مشعوف بوده، مدت مدیدی تولیت مشهد مقدس رضوی با او بود و سلطان حسین صفوی به وزارت تکلیفش کرده قبول نفرمود. در همانجا فوت شد. از اشعار آن جناب است: ,
2 بی تو از شعلهٔ آه دلِ دیوانهٔ ما سیل دودی شد و برخاست ز ویرانهٔ ما
3 نگوید آنکه بداند چه گوید آنکه نداند به حیرتم که سراغ وصالش از که بگیرم
از حکمای متأخّرین و از عقلای محققین. با اکبر شاه معاصر و اشعارش نادر. تقی اوحدی احوال او را خوب نوشته. طبابت نیز میکرده. غرض این دو بیت از اوست: ,
2 چهل سال هر روز عقل آزمود که تعطیل روزیش روزی نبود
3 نه سر بی کله شد نه تن بی لباس همان میطپد دل زهی ناسپاس
اسمش امیر محمد امین. از طایفهٔ ترکمانیه بوده ودر کاشان تحصیل نموده. در حکمت از تلامذهٔ ملامیرزا جان شیروانی است و معاصر شاه طهماست صفوی است. مدتی سیاحت کرده، آخرالامر پا به دامن قناعت درآورده، منزوی زاویهٔ فقر و فنا شد. در سنهٔ ۹۶۹در لاهیجان گیلان وفات یافت. اشعار بسیار دارد. این چند بیت از اوست: ,
2 یارب این درد چه درد است که درمانش نیست وین چه اندوه و ملال است که پایانش نیست
3 هم نشینم به خیال تو و آسوده دلم کاینوصالیاست که در پی غمِ هجرانش نیست
4 خوشم که در دل من عشق مدعا نگذاشت مرا به بوالهوسیهای خویش وانگذاشت
بعضی او را از اهل دارالمؤمنین کاشان دانستهاند. وی معاصر شیخ سیف الدین باخرزی و خواجه صاحب دیوان و شاه غیاث الدین بوده و ایشان را تمجید نموده و به شیخ العالم سیف الدین مذکور اخلاص تمام داشته. از اوست: ,
2 چو رسی به طور سینا ارنی مگوی و بگذر که نیرزد این تمنا به جواب لن ترانی
فرزانهای صاحب کمالات صوری و معنوی، از وارستگان و مجردان عهد خود بوده. علی قلی خان لگزی در تذکرهٔ خود این رباعی را به نام نامی وی قلمی نموده است: ,
2 با چرخ ستیزه، با فلک جنگ مکن در زخمهٔ دهر ناله چون چنگ مکن
3 در خاک زر و در آب دریا گوهر ضایع نگذارند تو دل، تنگ مکن
وهُوَ حکیم ابوبکر بن علی. از فحول شعرا و مداح ملوک غزنویه بوده و نزد رشید وطواط کسب طریقهٔ سخن نموده. مدتها سلاطین را مدحت کرده و در مجلس ایشان به سر برده. در اواخر حال به ترک قربت سلاطین گفته و سلک فرزانگی پذیرفته. از اوست: ,
2 مرد آزاده به گیتی نکند میل سه کار تا همه عمر ز آفت به سلامت باشد
3 زن نگیرد اگرش دختر قیصر بدهند وام نستاند اگر وعده قیامت باشد
4 نرود بر درِ ارباب سخا بهر طمع همه گر حاتم طایی به کرامت باشد