اسمش علی احمد و حکاک بود. به ریاضات و مجاهدات کوشش نمود. به مقامات عالیه رسید. درمجلس جهانگیر بود که مطربی این بیت را میخواند: ,
2 هر قوم راست راهی، دینی و قبله گاهی من قبله راست کردم برسمت کج کلاهی
پادشاه معنی آن بیت بپرسید. وی گفت: در یکی از ایام اعیاد جماعت هنودچنانکه رسم ایشان بود به جهت غسل به کنار دریا میرفتند. در آن وقت شاه نظام اولیا از خانقاه به درآمد. تفرج احوال آن جماعت مینمود و این مصراع بدیهة فرمود: که هر قوم راست راهی دینی و قبله گاهی. چون شاه نظام کلاه خود را بر سر کج نهاده بود امیر خسرو گفت: ,
من قبله راست کردم بر طرف کج کلاهی. ,
اسم آن جناب شاه فضل و از سادات صحیح النسب بوده. علوم صوری و معنوی را جمع نموده و جاودان کبیر و جاودان صغیر از تصانیف مرموزهٔ اوست و در علوم عربیه و علم جفر و علم حروف و اسما و حکمت متبحر بوده و جناب سید نسیمی شیرازی را تربیت نموده. کرامات و خوارق عاداتش موفور است و معاصر شاهرخ میرزا و امیر تیمور. عارفی ذی جاه و محققی آگاه بودی و پیوسته کشف استار نمودی. میران شاه او را از شیروان احضار نمود و به فتوای جهلای علمای عصر در سنهٔ ۷۹۶ شهادت یافت و از اوست: ,
2 وجودم زمانی که پیدا نبود بجز مظهر حق تعالی نبود
3 به مصر وجود آن زمان آمدم که با یوسفِ جان زلیخا نبود
4 فرشته مرا سجده آن روز کرد که با آدم ای خواجه حوا نبود
اسم شریفش میرزا عبدالحسین و در شیراز سکونت داشتند. علوم صوری و معنوی حاصل کرده بود و عمر شریف خود را به ریاضات و عبادات شرعیه مصروف مینمود. پیر طریقت و ارشاد وی جناب مولانا عبدالرحیم بن یوسف الدماوندی است که از اکابر علما و عرفا و ازمشایخ سلسلهٔ علّیهٔ نوربخشیه بوده و جناب میرزا از متأخّران این طایفه است. شیخ محمد اسماعیل بن شیخ عبدالغنی شیرازی ارادت به او داشته. رسالات نیکو دارد و این چند بیت تیمّناً و تبرّکاً از اونوشته شد: ,
2 من ندانستم از اول که چنین کاری هست پایِ رفتن نه و بر دوش گران باری هست
3 مفتی بهانه جوست پی قتل عاشقان بهتر ز عشقِ ما به جمالت بهانه نیست
4 صورت گر پردهای که اندر نظر است در گردش خامهاش صور معتبر است
اسمش میرزا امام قلی. برادر خلیل خان است که شهر خلیل آباد را بنا نهاده بود. بالاخره به طریقهٔ فقر درآمده. صاحب حال بود. این چند بیت از ایشان است: ,
2 ای غم دوست چسان با توتوان برد به سر که نه در حوصله گنجی و نه ازیاد روی
3 با نفس جهاد کن شجاعت این است بر خویش امیر شو امارت این است
4 انگشت به حرف عیب مردم مگذار مفتاحِ خزاین سعادت این است
صداقت کیشی است عاشق و درویشی است صادق. سالکین را به وی وثوق بوده و در وثاقش فقیران آسوده. بعد از مراجعت از هند در قمشه فوت و دفن شد. از اوست: ,
2 بی خدمت ابدال کس ابدال نشد واثق نشد آنکه اهل این حال نشد
3 در ضمن کلاهِ نمد است این معنی بر سر نرسید هر که پا مال نشد
اسمش علیقلی خان و ازاعاظم لکزیهٔ داغستان. اجداد و اعمامش در دولت صفویه صاحب مناصب عالیه بودند و درآن ولایت حکومت مینمودند. وی در سنهٔ ۱۱۲۴ متولد شد. چندی در پیش سلطان حسین صفوی بود. پس از طغیان طایفهٔ افاغنه و فتور آن دولت علیه به هندوستان رفت و به خدمت خلیفه ابراهیم بدخشانی ارادت داشت. با وجود منصب، درویش مشرب همواره با درویشان مجالس و با صفاکیشان موأنس. تذکرة الشعرایی هم در آن ولایت نگاشته. دیوانش تخمیناً چهار هزار بیت میشود، در سنهٔ ۱۱۶۵ فوت شد. چندبیتی از غزلیات و رباعیات او نوشته شد: ,
2 اندیشه کسی راه به کنه تو ندارد هرچیز که هست از تو نشان هست ونشان نیست
3 یک نغمه تراود ز لب قمری و بلبل قانون وفامختلف آواز نباشد
4 عشق بازان سخن حق همه جا میگویند از که ترسند سردار سلامت باشد
اسم شریف آن جناب میر عبداللّه و زبدهٔ محققین آگاه بود. چون در ترقیم خط نسخ، ناسخ نسخ نویسان بود، به میر عبداللّه مشکین قلم شهرت نمود، والدش میر سید مظفر وسلسلهٔ نسبش به واسطهای به جناب شاه نعمت اللّه ولی منتهی میگرددو اجدادش از هندوستان به ایران افتاده و سید در سنهٔ الف در دهلی قدم به عرصهٔ امکان نهاده. در علم و فضل و اخلاق و سلوک مرتبهٔ عالی تحصیل فرموده. بالاخره در آن ولایت به ولایت مشهور آمد. میر محمدمؤمن متخلص به عرشی مؤلف کتاب مناقب و میر صالح کشفی ازفرزندان آن جناباند. مدت عمرش شصت و سه سال. وفاتش در سنهٔ ۱۰۶۳ در اجمیر واقع شده. از اوست: ,
2 مردمان را به چشم وقت نگر وز خیال پریر و دی بگذر
3 ناف آهو نخست خون بوده است سنگ بوده است ز ابتدا گوهر
4 کهتران مهتران شوند به عمر کس نزاده است مهتر ازمادر
نامش غیاث الدین و از منشیان بی قرین، وحید زمان و فرید دوران، ناهج منهج صفا و سالک مسلک وفا. عارج معارج عرفان و مدارج ایقان. و از اوست: ,
2 در دهر کسی که نیم نانی دارد وز بهر نشست آشیانی دارد
3 نه خادم کس بود نه مخدوم کسی گو شاد بزی که خوش جهانی دارد
و هو العارف باللّه میر محمد هاشم شاه، مشهور به جهان شاه و مکنّی به ابوعبداللّه. خلف الصدق میر محمد مؤمن عرشی. از یک طرف نسبش به شاه نورالدین نعمت اللّه ولی و از طرفی به شاه قاسم انوار میرسد. اباً عَنْجدّ مقبول خواص و عوام و مقتدای اهل ایام بودهاند. وی در دهلی به ترویج مذهب حقه و تنسیخ آرای باطله اشتغال داشت. به قوت کمال نفسانی و فضایل روحانی علمای زمان خود را مغلوب فرمود. درگهش مرجع فضلا و مجلسش مجمع عرفا ومثنوی مظهرالآثار از اوست. در آتشکده نوشته که او شیخ الاسلام بخاراست و یک بیتش ثبت است. دیگرباره در ضمن شعرای کرمان دو بیت از مظهر الآثار وی مندرج است. همانا دو کس پنداشته و از حالاتش چنانکه باید استحضاری نداشته. ولادتش در سنهٔ ۱۰۷۳. شهادتش در سنهٔ ۱۱۵۰ بوده. از اوست: ,
2 به خود ره نیست یک دم این دل محوتماشارا تماشایِ جمالت برده است از دستِ مامارا
3 بی تو نبود هوس ساغر می در سرِ ما همه گر چشمهٔ خورشید شود ساغر ما
4 به ناز سرمه مکش چشم بی ترحم را نشسته گیر به خاکِ سیاه مردم را
فرزند ارجمند خواجه شمس الدین محمد صاحب دیوان است که صدارت اباقاخان با وی بوده. به شیخ سعدی شیرازی اخلاص داشته. غرض، مانند والد ماجدی خود صاحب کمالات ظاهری و باطنی، مرید ارباب و مراد اصحاب جلال بود. فیافی زهد و سلوک را پیمود. تیمّناً و تبرّکاً این قطعه از او نوشته شد: ,
2 مرد باید که دانش آموزد تا ز هر کس شریفتر باشد
3 خاک بر فرق مهتری کاو را آلت خواجگی پدر باشد