اسمش حسین و ازفضلای زمان خود بوده. در نزد علما و عرفا کسب کمالات ظاهری و باطنی نموده. مدتها به تصفیه و تزکیهٔ نفس اشتغال داشته، آخر لوای سفر عقبی افراشته، بر عالم فانی دامن افشاند و این رباعیات در عالم از او یادگار مانده: ,
2 نتوان به خدا رسید از علم کتاب حجت نبرد راه به اقلیم صواب
3 در وادی معرفت براهین حکیم چون جادههاست در چراگاه دواب
4 فعلِ بد ما چو قّصهٔ بوالعجب است روز همه در فکرت این قصه شب است
اسمش شیخ مکهّن و از مشایخ دهلی. اصلش از مضافات صوبهٔ شاه جهان آباد بوده. وجودش در عهد سلطنت اکبرشاه و جهانگیر از مکمنِ غیب ظهور نموده. مجموعهٔ فرخنده خصالی و صاحب پایهٔ عالی بوده. این دو رباعی را از وی قلمی نمود: ,
2 آن کس که به عشق، بسته پیمانِ درست در کفر نهان ساخته ایمانِ درست
3 دارد به خلاف روش بوالهوسان صد پاره دلی زیر گریبان درست
4 از سینه غبار غم نمیباید شست وز دل رقمِ الم نمیباید شست
اسمش مولانا محمد، اصلش از قصبهٔ زَواره و آن از مضافات اردستان از بلوکات اصفهان. از سالکان مسالک حقیقت و مالکان ممالک طریقت، و برادر مولانا سپهری زوارهای است. در سنهٔ ۱۰۳۰ وفات یافت. این رباعیات از اوست: ,
2 نقش خم ابروی ترا در محراب عکسِ لبِ میگون ترا در میِ ناب
3 زاهد چو بدید بی خود آمد به سجود میخواره چو یافت مست گردید و خراب
4 در مذهب عشق علم و دانش رندی است دانشمندی مایهٔ هر خرسندی است
اسم شریف آن جناب مولانا محمد شیرین و از فحول موحدین. با شاهرخ بن تیمور معاصر بود و با کمال خجندی ملاقات نمود. جناب شیخ بهاءالدین عاملی در کشکول نوشته که وی مرید شیخ اسماعیل سمنانی و او مرید شیخ نورالدین عبدالرحمن اسفراینی است. گویند خرقه از شیخ محی الدین عربی پوشیده و به طریقهٔ توحید کوشیده. بعضی گفتهاند مولدش قریهٔ نائین و مرقدش در اصطهبانات فارس است. بعضی گفتهاند در سرخاب تبریز است. همان چون شیخ مغربی نام متعدد بودهاند مردم اشتباه نمودهاند. غالباً در باب تعیین مضجع آن جناب قول اول مقرون به صواب باشد. غرض، شیخی مجرد و عارفی موحد است. وفاتش در سنهٔ ۸۰۹. دیوانش مطالعه شد و این اشعار از آن جناب نوشته شد: ,
2 ز روی ذات برافکن نقاب اسما را نهان به اسم مکن چهرهٔ مسما را
3 اگرچه سایهٔ عنقای مغربست جهان ولیک سایه حجاب آمده است عنقا را
4 گدا سلطان شود گر زانکه سلطان نشاند بر سریرِ خود گدا را
اسمش میرزا محمد و از افاضل شهر مذکور و به محامد پسندیده و صفات حمیده مشهور. معاصر سلاطین صفویه. دیوانش ملاحظه شد. تخمیناً پنج هزار بیت متجاوز است. قصاید بسیار در مدایح حضرات ائمهٔ اطهار به نظم آورده. مثنویات نیز دارد از جملهٔ: مثنوی در بحر خفیف مسمی به شاه راه نجات در بیان طریقت و سلوک دارد. از اشعار اوست: ,
2 خانقاهی که به خرجش نکند دخل وفا صرفهٔ وقت در آن است که میخانه شود
3 گره بستهای داشت طفلی به دست بیفکند و اندر کمینش نشست
4 روان طفل دیگر ربودش ز جا چو بگشود در وی نبد جز هوا
اسمش ملامحمد، ملقب به صوفی، از اهل مازندران بهشت نشان. جامع فضایل نیکو و حاوی خصایل دلجو بود. صاحب آتشکده لقبش را تخلص دانسته و او را اصفهانی خوانده و خالوی مولوی جامی شمرده و چنین نیست به اسم تخلص میکند و مازندرانی است و به اتفاق ابوحیان طبیب و مولانا حسینعلی یزدی در هندوستان به سر میبرده. مدتی هم در کشمیر بوده. به خواهش جهانگیر از کشمیر به دهلی رفته. در سنهٔ ۱۰۳۵ در سرهند وفات یافته. دیوانش به نظر رسید. یک دو هزار بیت است. بعضی اشعار در مذمت اهل هند دارد. به هر صورت از آن جناب است: ,
2 مرا عقل نخستین این چنین گفت که این عالم ز بهر حق بخار است
3 فلک دیوانهای بیهوده گرد است جهان شوریدهای آشفته کار است
4 تو در دوزخ دری و می ندانی که این دنیا همان سوزنده نار است
سالکی صاحب نفس و فقیری پاک از هوس بوده. این شعر از اوست: ,
2 عمری به در صومعهٔ شیخ نشستیم جز غیبت رندان نشنیدیم کرامت
نام شریف آن جناب سید محمد گیسودراز مشهور به غریب نواز. از سادات حسینی و از اکابر سلسلهٔ چشتیه و از مریدان شیخ نصیرالدین دهلوی. در گلبرگهٔ دکن ساکن بوده و آشنایان را تربیت مینموده. کتاب اسرار الاسماء از اوست: ,
2 از چشمهٔ لاهوتیم هر سو روان بحری ببین وز قطرهٔ ناسوتیم در هر طرف نهری ببین
اسمش شیخ محمد علی. از اکابر فضلا و اماجد عرفاست. شیخِ شیخ نجیب الدین رضا و مرید جناب شیخ حاتم از مشایخ سلسلهٔ علیه ذهبیهٔ کبرویه است. با شاه عباس صفوی معاصر و رسالهٔ تحفة العباسیه را به نام وی نوشته. تصانیف و مدایح ائمهٔ اطهار بسیار دارد. از اوست: ,
2 مگو که موجهٔ دریا و بحر غیرهمند که موج چون بنشیند بگوییش دریا
3 چو یار گفت یُحبِوُّنَه به ما ز ازل وجود یافت دو عالم ز پرتو دل ما
4 موسی صفتی کز خود مردانه برون آید از جیب عیان بیند سرِّ ید بیضا را