1 خائنین اهل وطن را مایه دردسرند جمله همچون خار گل باشند و خار بسترند
2 گوشها را در زمان حق شنیدن پنبهاند چشمها را در مقام راه دیدن نشترند
3 همچو رهزن هرکه را یابند دور از قافله از تنش سر میبرند، از کیسهاش زر میبرند
4 بیجهت بازیچه اغراض اینان گشتهاند سادهلوحانی که هم خوشبین و هم خوشباورند
1 زنده باد آن کس که هست از جان هوادار وطن هم وطن غمخوار او هم اوست غمخوار وطن
2 دکتری فهمیده باید دست در درمان زند تا ز نو بهبود یابد حال بیمار وطن
3 هرکه دور از میهن خود در دیار غربت است از برایش سرمه چشم است دیدار وطن
4 تا خس و خار خیانت را نسازی ریشه کن کی مصفا میشود بهر تو گلزار وطن
1 هرکه را بر سر ز سودای وطن افسر بود هرکجا باشد تنی اهل وطن را سر بود
2 هرکه از میهن سخن گوید کلامش دلرباست نغمههای بلبل این باغ رنگینتر بود
3 هرکه از نام وطن دارد کلام او نشان نامش آخر زینت اوراق هر دفتر بود
4 هرکه بهر زیب و زیور رو نتابد از وطن چهره مام وطن را زینت و زیور بود
1 نه من پرستش روی نکو نمایم و بس کسی که روی نکو را نمیپرستد کیست؟
2 به عشق کوش، اگر حاصل از جهان طلبی که زندگانی بیعشق، زندگانی نیست