🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
منوچهر آتشی

منوچهر آتشی

منوچهر آتشی
منوچهر آتشی

دیدار تو صبح از منوچهر آتشی اشعار پراکنده 19

اشعار پراکنده 19 ام از 55 اشعار پراکنده

دیدار تو صبح را زیبا می کند

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41
  • 42
  • 43
  • 44
  • 45
  • 46
  • 47
  • 48
  • 49
  • 50
  • 51
  • 52
  • 53
  • 54
  • 55
  • 56
  • 57
  • 58
  • 59
  • 60
  • 61
  • 62
  • 63
  • 64
  • 65
  • 66
  • 67
  • 68
  • 69
  • 70
  • 71
  • 72
  • 73
  • 74
  • 75
  • 76
  • 77
  • 78
  • 79
  • 80
  • 81
  • 82
  • 83
  • 84
  • 85
  • 86
  • 87
  • 88
  • 89
  • 90
  • 91
  • 92
  • 93
  • 94
  • 95
  • 96
  • 97
  • 98
  • 99
  • 100
  • 101
  • 102
  • 103
  • 104
  • 105
  • 106
  • 107
  • 108
  • 109
  • 110
  • 111
  • 112
  • 113
  • 114
  • 115
  • 116
  • 117
  • 118
  • 119
  • 120
  • 121
  • 122
  • 123
  • 124
  • 125
  • 126
  • 127
  • 128
  • 129
  • 130
  • 131
  • 132
  • 133
  • 134
  • 135
  • 136
  • 137
  • 138
  • 139
  • 140
  • 141
  • 142
  • 143
  • 144
  • 145
  • 146
  • 147
  • 148
  • 149
  • 150
  • 151
  • 152
  • 153
  • 154
  • 155
  • 156
  • 157
  • 158
  • 159
  • 160
  • 161
  • 162
  • 163
  • 164
  • 165
  • 166
  • 167
  • 168
  • 169
  • 170
  • 171
  • 172
  • 173
  • 174
  • 175
  • 176
  • 177
  • 178
  • 179
  • 180
  • 181
  • 182
  • 183
  • 184
  • 185
  • 186
  • 187
  • 188
  • 189
  • 190
  • 191
  • 192
  • 193
  • 194
  • 195
  • 196
  • 197
  • 198
  • 199
  • 200
  • 201
  • 202
  • 203
  • 204
  • 205
  • 206
  • 207
  • 208
  • 209
  • 210
  • 211
  • 212
  • 213
  • 214
  • 215
  • 216
  • 217
  • 218
  • 219
  • 220
  • 221
  • 222
  • 223
  • 224
  • 225
  • 226
  • 227
  • 228
  • 229
  • 230
  • 231
  • 232
  • 233
  • 234
  • 235
  • 236
  • 237
  • 238
  • 239
  • 240
  • 241
  • 242
  • 243
  • 244
  • 245
  • 246
  • 247
  • 248
  • 249
  • 250
  • 251
  • 252
  • 253
  • 254
  • 255
  • 256
  • 257
  • 258
  • 259
  • 260
  • 261
  • 262
  • 263
  • 264
  • 265
  • 266
  • 267
  • 268
  • 269
  • 270
  • 271
  • 272
  • 273
  • 274
  • 275
  • 276
  • 277
  • 278
  • 279
  • 280
  • 281
  • 282
  • 283
  • 284
  • 285
  • 286
  • 287
  • 288
  • 289
  • 290
  • 291
  • 292
  • 293
  • 294
  • 295
  • 296
  • 297
  • 298
  • 299
  • 300
  • 301
  • 302
  • 303
  • 304
  • 305
  • 306
  • 307
  • 308
  • 309
  • 310
  • 311
  • 312
  • 313
  • 314
  • 315
  • 316
  • 317
  • 318
  • 319
  • 320
  • 321
  • 322
  • 323
  • 324
  • 325
  • 326
  • 327
  • 328
  • 329
  • 330
  • 331
  • 332
  • 333
  • 334
  • 335
  • 336
  • 337
  • 338
  • 339
  • 340
  • 341
  • 342
  • 343
  • 344
  • 345
  • 346
  • 347
  • 348
  • 349
  • 350
  • 351
  • 352
  • 353
  • 354
  • 355
  • 356
  • 357
  • 358
  • 359
  • 360
  • 361
  • 362
  • 363
  • 364
  • 365
  • 366
  • 367
  • 368
  • 369
  • 370
  • 371
  • 372
  • 373
  • 374
  • 375
  • 376
  • 377
  • 378
  • 379
  • 380
  • 381
  • 382
  • 383
  • 384
  • 385
  • 386
  • 387
  • 388
  • 389
  • 390
  • 391
  • 392
  • 393
  • 394
  • 395
  • 396
  • 397
  • 398
  • 399
  • 400
  • 401
  • 402
  • 403
  • 404
  • 405
  • 406
  • 407
  • 408
  • 409
  • 410
  • 411
  • 412
  • 413
  • 414
  • 415
  • 416
  • 417
  • 418
  • 419
  • 420
  • 421
  • 422
  • 423
  • 424
  • 425
  • 426
  • 427
  • 428
  • 429
  • 430
  • 431
  • 432
  • 433
  • 434
  • 435
  • 436
  • 437
  • 438
  • 439
  • 440
  • 441
  • 442
  • 443
  • 444
  • 445
  • 446
  • 447
  • 448
  • 449
  • 450
  • 451
  • 452
  • 453
  • 454
  • 455
  • 456
  • 457
  • 458
  • 459
  • 460
  • 461
  • 462
  • 463
  • 464
  • 465
  • 466
  • 467
  • 468
  • 469
  • 470
  • 471
  • 472
  • 473
  • 474
  • 475
  • 476
  • 477
  • 478
  • 479
  • 480
  • 481
  • 482
  • 483
  • 484
  • 485
  • 486
  • 487
  • 488
  • 489
  • 490
  • 491
  • 492
  • 493
  • 494
  • 495
  • 496
  • 497
  • 498
  • 499
  • 500
  • 501
  • 502
  • 503
  • 504
  • 505
  • 506
  • 507
  • 508
  • 509
  • 510
  • 511
  • 512
  • 513
  • 514
  • 515
  • 516
  • 517
  • 518
  • 519
  • 520
  • 521
  • 522
  • 523
  • 524
  • 525
  • 526
  • 527
  • 528
  • 529
  • 530
  • 531
  • 532
  • 533
  • 534
  • 535
  • 536
  • 537
  • 538
  • 539
  • 540
  • 541
  • 542
  • 543
  • 544
  • 545
  • 546
  • 547
  • 548
  • 549
  • 550
  • 551
  • 552
  • 553
  • 554
  • 555
  • 556
  • 557
  • 558
  • 559
  • 560
  • 561
  • 562
  • 563
  • 564
  • 565
  • 566
  • 567
  • 568
  • 569
  • 570
  • 571
  • 572
  • 573
  • 574
  • 575
  • 576
  • 577
  • 578
  • 579
  • 580
  • 581
  • 582
  • 583
  • 584
  • 585
  • 586
  • 587
  • 588
  • 589
  • 590
  • 591
  • 592
  • 593
  • 594
  • 595
  • 596
  • 597
  • 598
  • 599
  • 600
  • 601
  • 602
  • 603
  • 604
  • 605
  • 606
  • 607
  • 608
  • 609
  • 610
  • 611
  • 612
  • 613
  • 614
  • 615
  • 616

1 دیدار تو صبح را زیبا می کند

2 حتی اگر فلاخُن رگبار

3 سنگسار بکند شیشه های پنجره را

4 حتی اگر صبح با کسوف بدمد

5 خیره خواهد شد چشم من

6 از طلوع گلوی تو از مقنعه

7 دیدار تو روز را

8 سبز و خوانا می سراید

9 حتی اگر برف

10 نام های تمام درختان و پرندگان را بپوشاند

11 دیدار تو غروب را به درنگ وا می دارد

12 حتی اگر ماهی گیران از دریا برگردند

13 و کلاغ ها

14 تمام افق را بپوشانند

15 و پرستوها قیچی کنند

16 اندک آبیِ باقیمانده از روز را

17 دیدار تو شب را

18 آه

19 چه تالار آینه ای رویاهای من

20 و چه تکثیر غریبی

21 از صدها تو

22 منوچهر آتشی

23 نامت

24 گل‌‌واژه‌ای به سپیدای ماهتاب و سپیده است

25 با عطر باغ اطلسی

26 و دشت‌های گرم شب‌بوهای دشتستان

27 نامت گلِ هزار بهارِ نیامده است

28 نامت تمام شب‌هایم

29 و گستره‌ی خمیده‌ی رویاهایم را

30 پر می‌کند

31 و در دهانم

32 مانند ماه در حوض

33 مد می‌شود

34 نامت در چشمانم

35 چون لاله سرخ

36 چون نسترن سپید

37 و مثل سرو ، سبز می‌ایستد

38 نامت مژگانم را در می‌گیرد

39 نامت در جانم

40 گُر می‌گیرد

41 منوچهر آتشی

42 سپیده که سر بزند

43 نخستین روز روزهای بی تو

44 آغاز می شود

45 آفتاب سرگشته وپرسان

46 تا مرا کنار کدام سنگ

47 تنها باید به تماشای سوسنی نوزاد

48 به نخستین دره سرگشتی هام

49 در اندیشه تو ام

50 که زنبقی به جگر می پروری

51 و نسترنی به گریبان

52 که انگشت اشاره ات

53 به تهدید بازیگوشانه

54 منقار می زند به هوا

55 و فضا را

56 سیراب می کند از شبنم و گیاه

57 سپیده که سر بزند خواهی دید

58 که نیست به نظر گاه تو آن سدر فرتوتی که هر بامداد

59 گنجشکان بر شاخساران معطرش به ترنم

60 آخرین ستارگان کهکشان شیری را

61 تا خوابگاه آفتابیشان

62 بدرقه می کردند

63 سپیده که سر بزند

64 نخستین روز روزهای بی مرا

65 آغاز خواهی کرد

66 مثل گل سرخ تنهایی

67 آه خواهی کشید

68 به پروانه ها خواهی اندیشید

69 و به شاخه سدری

70 که سایه نینداخته بر آستانه ات

71 منوچهر آتشی

72 نه رفته‌ای

73 نه پیام آمدنی داده‌ای

74 خانه در تصرف بوی توست

75 تو نیستی و خانه در تصرف بوی توست

76 حس می‌کنم

77 تنهایی ستاره را

78 این همه ستاره‌ی تنها ؟

79 یکی به یکی نمی‌گوید بیا

80 هر یک

81 از آسمانه‌ی خویش

82 چونان چشم پرنده درخشان

83 از آشیانه‌ی تاریک

84 حس می‌کنم

85 نیش ستاره را

86 در چشمم

87 طعم ستاره را

88 در دهانم

89 و طعم یک کهکشان تنهایی را

90 در جانم

91 کجای جهان بگذارمت

92 تا زیباتر شود آن جا ؟

93 بنویس می‌آیم

94 تا آشیانه به گام و به دست و سلام

95 آراسته شود

96 (اشعار منوچهر آتشی)

97 بر کنده ی تمام درختان جنگلی

98 نام ترا به ناخن برکندم

99 اکنون ترا تمام درختان

100 با نام می شناسند

101 نام ترا به گرده ی گور و گوزن

102 با ناخن پلنگان بنوشتم

103 اکنون ترا تمام پلنگان کوه ها

104 اکنون ترا تمام گوزنان زردموی

105 با نام می شناسند

106 دیگر

107 نام ترا تمام درختان

108 گاه بهار زمزمه خواهند کرد

109 و مرغ های خوشخوان

110 صبح بهار نام ترا

111 به جوجه های کوچک خود یاد خواهند داد

112 ای بی خیال مانده ز من، دوست

113 دیگر ترا زمین و زمان

114 از برکت جنون نجیب من

115 با نام می شناسند

116 ای آهوی رمنده ی صحرای خاطره

117 در واپسین غروب بهار

118 نام مرا به خاطر بسپار

119 منوچهر آتشی

120 فرصتی ای مرگ

121 تا برای آخرین بار

122 بربطم را بردارم

123 و در این کوچه های مرده

124 بنوازم و بخوانم به شور

125 دوشم آهنگی

126 به رویا

127 بر عاطفه نازل شده است

128 که به ضرب گام هایش

129 مرده را زنده تواند کرد

130 و دل های نومید را

131 در کاسه طنبوری

132 به زیر پنجره ها خواهد کشاند

133 از جگری یگانه با نهاد جهان

134 آوازی بر آید

135 که کور را بینا کند

136 تا ببیند ذات دهشت را

137 در جامه ها

138 و جان ها

139 که شنیده بود به رویای کورانه

140 و ندیده بود تا امروز

141 تا ببیند خود را

142 میان زخم ها و اهانت و ترحم

143 که لمس کرده بود و ندیده بود تا امروز

144 فرصتی ای مرگ

145 تا بربط دارم

146 و آخرین نوبت را

147 به کوچه ها بزنم

148 کورها را بینا

149 و بینایان را

150 دیوانه کنم

151 منوچهر آتشی

152 صدای تو

153 از سایه سوی نیستان می آید

154 و گل می دهد در هیاهوی باران

155 صدایت

156 یکی نرگس نوشکفته است

157 که از پشت رگبار می ایستد روبروی نگاهم

158 و عطری هوسناک بالا می آید در آهم

159 تو میگویی و لاله می روید از سنگ

160 تو می گویی و غنچه می جوشد از چوب

161 تو می گویی و تازه می روید از خشک

162 تو می گویی و زنده می خیزد از مرگ

163 صدای تو از سایه سار نیستان می آید

164 و گل می دهد از گل زخمی بعد رگبار

165 و در آب می ایستد روبروی نگاهم

166 صدای تو می بارد و زنده ام من

167 (اشعار منوچهر آتشی)

168 یاد داری چه شبی بود ؟

169 باد گرم نفس من

170 ساقه ی بازوی شفاف ترا می آزرد ؟

171 و اندکی آنسوتر

172 جوی اندام تو در کوچه ی تاریک

173 ماهی چشم مرا می برد ؟

174 یاد داری چه شبی بود ؟

175 غرق آن بستر شبنم زده پشت بام

176 هوش بسپرده به رویای کبوتر های بقعه ی دور

177 خیره در آبی ژرف بی درد ؟

178 و آن طرف دور از ما در حاشیه ی جنگل شب

179 یاد داری چه هراس انگیز

180 گرگ خاکستری ابری

181 کشته ی میش سفید ماه را می خورد ؟

182 یاد داری چه شبی بود ؟

183 منوچهر آتشی

184 خوابیده ای کنار من

185 آرام مثل خواب

186 خواب کدام خوب ترا می برد چنین

187 مثل گلی سفید شناور به روی آب ؟

188 در پشت پلک های تو باغی ست

189 می بینم

190 باغی پر از پرنده و پرواز و جست و خیز

191 در پشت سینه تو دلی می تپد به شور

192 می شنوم

193 نزدیک کرده با تو هر آرزوی دور

194 پیش تو باز کرده هر بسته عزیز

195 رگ های آبی تو در متن مات پوست

196 دنباله های نازک اندیشه دل است

197 در نوک پنجه های تو نبضان تند خون

198 در گوش کودکی که هنوز

199 پر جست و خیز ماهی نازاب خون تست

200 تکبیر زندگی کیست

201 خوابیده ای کنار من آرام مثل خواب

202 خواب تو باغ خاطره ها و خیال هاست

203 می دانم

204 اما بگو

205 آب کدام خوب ترا می برد چنین

206 مثل گلی سفید شناور به شط خواب ؟

207 منوچهر آتشی

208 یک روز

209 در دشت صبحگاهی پندارت

210 از جاده یی که در نفس مه نهفته است

211 چون عاشقان عهد کهن

212 با اسب بور خسته می آیم من

213 در بامدادهای بخار آلود

214 در عصرهای خلوت بارانی

215 پا تا به سر دو چشم درشت و سیاه

216 تو گوش با طنین سم مرکب منی

217 من چون عاشقان عهد کهن

218 با اسب پای پنجره می مانم

219 بر پنجه های نرم تو لب می نهم به شوق

220 و آنگاه

221 همراه با تپیدن قلب نجیب تو

222 از جاده های در دل مه پنهان

223 می رانم

224 (اشعار منوچهر آتشی)

225 کنون رؤیای ما باغی است

226 بن هر جاده اش میعادگاهی خرم و خوش بو

227 سر هر شاخه اش گلبرگ های نازک لبخند

228 به ساق هر درختش یادگاری ها

229 و با هر یادگاری نقش یک سوگند

230 کنون رؤیای ما باغی است

231 زمین اما فراوان دارد اینسان باغ

232 که برگ هر درختش صدمه ی دیدارها برده است

233 که ساق هر درختش نشتر سوگند ها خورده است

234 که آن سوگند ها را نیز

235 همان نشتر که بر آن کنده حک کرده است

236 کنون رویای ما باغی است

237 بن هر جاده اش میعادگاهی خرم و خوش ، لیک

238 بیا رسم قدیم یادگاری را براندازیم

239 و دل را خوش نداریم از خراش ساقه ای میرا

240 بیا تا یادگار عشق آتش ریشه ی خود را

241 به سنگ سرخ دل با خنجر پیوند بتراشیم

242 که باران فریبش نسترد هرگز

243 که توفان زمانش نفکند از پا

244 که باشد ریشه ی پیمان ما در سینه ی ما زنده تا باشیم

245 منوچهر آتشی

246 آید بهار و پیرهن بیشه نو شود

247 نوتر برآورد گل اگر ، ریشه نو شود

248 زیباست روی کاکل سبزت کلاه تو

249 زیباتر آن که در سرت ، اندیشه نو شود

250 ما را غم کهن به می کهنه بسپرید

251 به حال ما چه سود اگر ، شیشه نو شود

252 شبدیز ، رام خسرو و شیرین به کام او

253 بر فرق ما چه فرق اگر ، تیشه نو شود

254 جان می‌دهیم و ناز تو را باز می‌خریم

255 سودا همان کنیم اگر ، پیشه نو شود

256 منوچهر آتشی

257 پشت این خانه حکایت جاریست

258 نیست بی رهگذری ، کوچه خمار

259 هرزه مستی است برون رفته ز خویش

260 می کشاند تن خود بر دیوار

261 آنچنانست که گویی بر دوش

262 سایه اش می برد او را هر سو

263 نه تلاشی است به سنگین قدمش تا جایی

264 نه صدایی است از او

265 در خیالش که ندانم به کدامین قریه است

266 خانه ها سوخته اینک شاید

267 قصر ها ریخته شاید در شب

268 شاید از اوج یکی کوه بلند

269 بیرقش بال برابر گذران می ساید

270 دودش انگیخته می گردد با ریزش شب

271 دره می سازد هولش در پیش

272 مست و بیزار و خموش

273 می رود کفر اندیش

274 در کف پنجره ای نیست چراغ

275 که جهد در رگ گرمش هوسی

276 یا بخندد به فریبی موهوم

277 یا بخواند به تمنای کسی

278 می برد هر طرف این گمشده را

279 کوچه ی خالی و خاموش و سیاه

280 وای از این گردش بیهوده چو باد

281 آه از این کستی بی عربده آه

282 شهر خاموشان یغما زده است

283 کوچه ها را نچرد چشمی از پنجره ای

284 نامه ای را ندهد دستی پنهان به کسی

285 ساز شعری نگشاید گره از حنجره ای

286 یک دریچه نگشوده است به شب

287 تا اتاقی نفسی تازه کشد

288 تا نسیمی چو رسد از ره دشت

289 در ، ز خوابی خوش ، خمیازه کشد

290 پشت در پشت هم انداخته اند

291 خانه ها با هم قهرند افسوس

292 شب فروپاشد خاکستر صبح

293 بادها زنده ی شهرند افسوس

294 مست آواره به ویرانه ی صبح

295 پای دیواری افتاده به خواب

296 خون خشکیده به پیشانی اوست

297 با لبش مانده است اندیشه ی آب

298 خوشا غریب وطن باشم و بخوانم غمناک

299 فراز همین شاخه های سوخته

300 کدام قناری گل در گلو

301 ندای این پرنده سرگردان را

302 پاسخ خواهد داد

303 به جنگلی از

304 کندههای کبریتی ؟

305 پرنده ای که در آغوش سوسن و نرگس

306 بیضه شکسته

307 چه می داند این صدای زخمی

308 از حنجره بلبلی

309 یا گلوی خراشیده بومی است ؟

310 و این گلوی چاک چاک از نوای زهر

311 میان خرمن نسرین و رازقی

312 چه بخواند

313 که برنیاشوبد آرامش باغ را ؟

314 خوشا غریب وطن باشم و بخوانم

315 راز

316 بر همین شوره زار و

317 بس

318 خوشتر آنک بخوانم و بخوانم

319 سنگ بر شانه و دلرها

320 واپس نمی نگرم

321 که چه بوده است

322 به پیش نمی نگرم که چه مانده ست

323 می روم و می خوانم

324 و

325 نومیدی خود را

326 به دلشوره نیامده های دوردست غنا می بخشم

327 آن سوی این چکاد چکادهایی است

328 و نفرینیانی چون من

329 سنگ به شانه و آوازخوان فراز می روند

330 یا در نشیب تند

331 سر در پی کولبار نفرین

332 که اینک بازیچه ای شده است

333 هیاهوگر و رقصان

334 شتاب گرفته اند

335 مگر نه

336 آوازشان را می شنوم ؟

337 بکوشم و بلندتر بخوانم ترانه ام را

338 تا غلغله ارکستر عظیم هجاهامان

339 پژواک هول و هیاهو درافکند

340 کوهسار نفرت و نفرین را

341 تا دل در دل خدایان نماند

342 و رگ دررگشان فرو پیچید از غضب

343 واپس نمی نگرم

344 چرا که به ناگزیر باز می گردم

345 سر در

346 پی کولبار نفرینم

347 که اینک بازیچه ای است

348 پندارد بر آب و اثیر می راند

349 و لنگر به جزیره پریزادان می افکند

350 سرودگر جوان

351 که از انسان بریده است

352 و در سفینه علف و آه

353 پارو می

354 کشد

355 نخستین صفیر پاییزی

356 علف را می پژمرد

357 و پاروها را

358 که بال پروانه هاست

359 به باد می دهد

360 و تنها

361 می ماند در کفش

362 آه

363 بر ساعد شرقی ایوانت

364 نیلوفری کاشته ام

365 تا ناقوس بامدادان را بنوازد

366 و به ایوان که در آیی

367 با

368 خوابجامه ببینی

369 آفتاب

370 از شکاف کنده افرایی پیر جوشیده است

371 و خون درخت

372 تا پله های نخستین ایوانت

373 بالا خزیده است

374 بر ساعد غربی ایوانت

375 شقایقی رویانده ام

376 تا هر غروب که شاد بر می گردی از کوچه

377 به زانو درافتی ناگاه

378 و لبانت بلرزد

379 از

380 کلام بر نیامدنی

381 پنداری بر آب و اثیر می رانی

382 که رو برنمی گردانی

383 کناره گمشده را

384 و به هراس که می افتی

385 نمی بینی

386 سایه بلند پر انحنایی را

387 که دنبالت می کند

388 بر آب و به رویا

389 و توفان که برخیزد

390 از آرامجای آب

391 و پارو که به باد رود

392 مثل بال پروانه

393 و به ته رویا که فرو لغزاندت موج ناگهان

394 چشم بازکنی و ببینی بالای سرت

395 سایه را

396 که غمناک لبخند می زند

397 تا شفات بخشد کابوست را

398 روزگاری

399 انتهای جاده ای که به فراز می بردم

400 ابتدای جهان بود

401 بزغاله ای سبکخیز

402 بره ای سفید و سیاه که زنگوله بر علف می کشید و سر به

403 زیر می دوید

404 اسبی خمیده بر قصیل دیرمان

405 که سر بالا می کرد و گوش که می خماند

406 انگار به انتهای جهان نگران می شد

407 زنی جوان به جامه رنگین

408 جوانی با شانه های پهن برهنه

409 که به گندمزار برشته شناور بود

410 جهان ابتدایی چنان خرم و شیرین داشت

411 اما اسب

412 که به

413 انتهای جهان می نگریست

414 مرا به شعاع تیره ای

415 به دیاری ناشناخته فرو می لغزاند

416 که ناگزیری رفتن

417 چون معشوق دیوانه ای بر آستانه اش

418 در انتظارم بود

419 سوار بر شعاع نگاه اسب رفتم

420 تا به انتهای جهان برسم

421 تا به ابتدای شیرین آن فراز شوم

422 اینک باز می گردم از

423 انتهای تلخ جهان

424 و اشتیاق دیدن بزغاله

425 و اسب بور خمیده بر قصیل

426 و زن جوان به جامه رنگین روستا

427 دلهره امن را دوچندان کرده است

428 زنی جوان

429 به جامه جین آبی

430 سوار بر موتورسیکلت

431 به استقبالم می آید

432 نوه کوچکم است

433 و بر کناره راه سیمانی روستایی

434 اینک

435 پالایشگاه

436 دخترکی

437 گلهای رنگارنگ پلاستیکی می فروشد

438 ارکیده و گلایول و سوسن آری

439 و بولدوزری زرد آن سو تر

440 مانند ورزویی مست

441 سر زیر کنده های فرسوده کرده است و به رودخانه می اندازدشان

442 مردی جوان

443 نبیره ام

444 به لباس و کلاه خود ایمنی

445 پیش از سلام می

446 غرد

447 اول قرنطینه نیای بزرگ

448 از انتهای جهان

449 به ابتدای جهان بازگشته ام

450 نه بر شعاع نگاه اسب

451 نه در قرنطینه نبیره ام

452 جایی ایمن

453 نمی یابم

454 به ابتدای جهان

455 از کدام راه کوره توان رفت ای آسمان

456 به آبش می سپرم

457 این کودک شرور

458 که چشم بازنکرده

459 زبان گشاده است

460 به تحقیر قبیله سنگستان که ماییم

461 قبیله را بر من خواهد شوراند این

462 زبان دراز

463 و مرا نه که خود را

464 به کشتن خواهد داد

465 تا زبان بریده به عزلتی نشاندم سوگوار خویش

466 به آبش می سپارم

467 امید در نجاتش بندم

468 به ساحل دوری آن سوی جهان

469 شاید به تور ماهیگیری افتد

470 بی نوا و شریف

471 و صیادی چالاک بپرورد او را

472 شاید بر آستانه زنی

473 فروافتد

474 بزرگ تبار

475 و بی نطفه شوی

476 تا شگفتی آفرین شهزاده ای برانگیزد از او

477 طلسم شکن

478 و قلعه گشای دیو برده پریزادان

479 تا پاسدار رویای ناایمن دختران شود

480 عاقبتم به سوگ خویش خواهد نشاند

481 این کودک شرور

482 و به یاوه مردی دیگرگونم خواهد کرد

483 بهتر که به آبش بسپارم

484 تا به خاک

485 سه مشعل می سوزد

486 یکی بر چکاد و دو دیگر به دامنه

487 یکی بر مازه اژدهاوش کوه

488 شعله می وزاند

489 دو دیگر

490 به دره و دامنه

491 تا بادام

492 بنان سراسیمه شوند

493 یکی می سوزد

494 تا نزدیک نشود شغال گرسنه به خوابگاه

495 و به معده پر جوجه کباب شرکت

496 دو دیگر می سوزند

497 تا آهوان و تیهوها

498 به دره های دوردست بکوچند

499 تا شقایق و مرزنگوش بسوزند

500 تا وحش

501 ایمن نماند در حریم آبادانی

502 یکی می سوزد

503 تا

504 روستایی

505 هوای شیرین کردن نان جوین نکند

506 سه مشعل می سوزد

507 یکی بر چکاد و دو دیگر به دامنه

508 در روز می سوزند زیر خورشید سوزان

509 و به شب

510 در حوالی جنگل چراغهای نئون

511 سه مشعل

512 نمی سوزند تا چیزی دیده شود

513 بلکه می سوزند

514 تا چیزها دیده نشوند

515 سه

516 مشعل می سوزند

517 در دایره چراغان و آتش

518 تا ظلمات گرداگرد

519 ژرفتر گردد

520 و بازوهای کار و آفرینش

521 چون پروانه های سراسیمه

522 به جانب کانون نور

523 فراخوانده شوند

524 نوری

525 که ظلمت گرداگرد را

526 دامن می زند و ژرفتر می کند

527 روباهی از برکت رنگهای شگفت

528 طاووس پر شکوهی شده در گوشهای از این جهان ؟

529 طاووسی از برکت رنگ های دلارا

530 پا در خور دم یافته

531 در گوشه ای از این جهان ؟

532 مرا چه سود اما

533 که همان شتر صبور بارکشم

534 در وادی سراب ها و دروغ

535 و جز سایه دراز و بی قواره همیشه شلنگ انداز خود

536 تماشاگهی ندارم به سایه روشن صبح و غروب

537 بارم چه کو کنار چه زمرد

538 نه می بینمش نه می خواهم ببینمش

539 و نه احساسش می کنم

540 و سوارم

541 چه

542 امیری برنا و برومند

543 چه حرامی بدنهادی

544 می بینمش و می ستایمش

545 و می برمش بر پشت

546 اگر چه نمی شناسمش

547 چه آموخته ام از روزگار و کار جز این ؟

548 کینه پر آوازه ام ؟

549 یک بار در من بیدار شد

550 غریدم و کف به لب آوردن و هجوم بردم

551 امیر و حرامی هر دو

552 در معرض

553 صاعقه ام بودند

554 و سرانجام

555 آنکه جان بدر برد

556 حرامی بدنهاد بود

557 که اکنون

558 برگرده ام نشسته و می راندم

559 هر سو که خود بخواهد

560 زنم کرمجی بور زیبایی زاییده ؟

561 طاووسی پای در خور دم یافته

562 رئباهی از برکت رنگ ها

563 مرا چه سود اما

564 که بار سنگین

565 چه

566 شوکران چه زمرد

567 بارم

568 و حرامی نابکار سوارم است

569 دیگر سقراط و افعی را

570 از هم تمیز نمی دهم

571 و سراب را

572 به دنبال سایه بی قواره خود

573 می پیمایم

574 مدام

575 مدام

576 مدام

577 اگر به فراز نمی شتابم

578 مپندار که نمی یارمت رسیدن

579 امتناع من از صعود انکار تست

580 تحقیر می کنم بلندایت را

581 زیرا که حقیران تسخیرت می کنند

582 نخستین بیرق را

583 ناتوان ترینان برافراشتند

584 و بیرق ما

585 که سنگین ترین بود و سپیدترین

586 به خون برادرانم آغشته شد

587 به مکر ناجوانمردانه ناتوان ترینان

588 هفت برادر بودیم

589 نخستین را بر هزاره نخست

590 به زیر برف سرخ کفن کردم

591 و ششمین را از هزاره ششم

592 کوتوله ای

593 دشکیش

594 از شیفتگان بلندای تو

595 تا خود بلندتر بنماید

596 از پرتگاه مخوف به زیر افکند

597 هفتمین منم

598 که بیرق را به مغازه ای پنهان کرده ام

599 که لگدمال ناپاکان نشود

600 و خود انزوا گزیده کنارش

601 به پاسداریش

602 و انکار می کنم بلندایت را

603 اما

604 روزی

605 از پناهگاه

606 از هزاره هفتم

607 به بالا خواهم شتافت

608 تا چوبدست های کهنه آویز حقیران را

609 بر کنم و به باد سپارم

610 و بیرق سنگینم را

611 بر بلندای ناچیز تو برافرازم

612 پس آنگاه

613 تو بلندترین چکاد جهان خواهی بود

614 ه یمن بلندای بیرق من

615 ای زمین

616 (اشعار منوچهر آتشی)

منوچهر آتشی از شاعران بزرگ قرن 14 هجری می باشد و سبک شعری ایشان نوین است.
ادامه توضیحات شاعر
اثر دیدار تو صبح را زیبا می کند اشعار پراکنده 19 ام از 55 اشعار پراکنده منوچهر آتشی می باشد
شعرنو قالب : اشعار پراکنده سبک : نوین
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر دیدار تو صبح را زیبا می کند

شاعر شعر دیدار تو صبح را زیبا می کند چه کسی است ؟

شاعر شعر دیدار تو صبح را زیبا می کند منوچهر آتشی می باشد.

شعر دیدار تو صبح را زیبا می کند در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر دیدار تو صبح را زیبا می کند چیست ؟

قالب شعر دیدار تو صبح را زیبا می کند اشعار پراکنده است

سبک شعر دیدار تو صبح را زیبا می کند چیست ؟

سبک شعر دیدار تو صبح را زیبا می کند سبک نوین است

مضمون اصلی شعر دیدار تو صبح را زیبا می کند چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
منوچهر آتشی

دیدار تو صبح از منوچهر آتشی اشعار پراکنده 19

اشعار پراکنده 19 ام از 55 اشعار پراکنده
بنر