🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
سپانلو

سپانلو

سپانلو
سپانلو

وقتی که چراغ های باران از سپانلو اشعار پراکنده 18

اشعار پراکنده 18 ام از 29 اشعار پراکنده
خانه / سپانلو / اشعار پراکنده سپانلو / اشعار پراکنده شماره 18

وقتی که چراغ های باران روشن شد

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41
  • 42
  • 43
  • 44
  • 45
  • 46
  • 47
  • 48
  • 49
  • 50
  • 51
  • 52
  • 53
  • 54
  • 55
  • 56
  • 57
  • 58
  • 59
  • 60
  • 61

1 وقتی که چراغ های باران روشن شد

2 بیگشانه شنید

3 آواز عروج را : قدم های سبک

4 از پله ی فرش پوش بالا آمد

5 تا خانه ی میعاد ،

6 ملاقات غروب

7 با شمع

8 شراب

9 دود

10 افسانه

11 با قصه ی اتفاق های روزانه

12 هر قصه قرا بود

13 با نقطه ی بوسه ای به پایان برسد

14 بیرون ، شب در کرانه ها می لغزید

15 میدان « آلزیا » تا کوی گلاسی یر

16 محمور چراغ های شان در باران

17 در نور شبانه ،

18 خواب می دیدند

19 زن ، غرق نوازش ، به چه می اندیشید ؟

20 تا عشق آمد گرشته از یادش رفته

21 در بین دو بوسه ، ناگهان مکثی کرد

22 در بین دو آه

23 ناگاه فراموشی آمد

24 عشق از یادش رفت

25 این کیست ؟ به هیچ کس نمی مانست

26 این مرد کجایی است ؟ نمی دانست

27 یک

28 مرتبه ایستاد باران به همان هوس که می بارید

29 بیگانه دوباره مثل خود می شد

30 زن گفت که اشتباه برمی گردد

31 گاهی که شب برای تو تفسیر می کند که به فکر سفر نباش

32 اعصاب جاده ها برای تو ناامن است

33 می گویی اختراع سفر محض یک نفر ؟ رمزی است خنده آور

34 این راه ها که

35 وقت تصادف می چرخند ، این چهره های که قدم

36 می زنند بیرون جامعه ی مدنی ، از راز شب پرند ، خورشیدغیابی است

37 که دفتر سراب را امضا نمی کند . این اسکلت که روی بالکن قوز

38 کرده از گردش بهار چه می فهمد ! از پیچش سکوت در فواصل

39 گفتار ، عطری که اضطراب گل سرخ است

40 و سرنوشت سقف که

41 می چکد آب آیا سقوط نیست ؟

42 او در فضا شناور می ماند ، با خنده ی عمیق اسکلتی ، گنجشک ها در

43 اطرافش از شعر لانه می سازند ، تک جمله های بی رنگ از ابرها

44 مرکب می گیرند

45 این شهر پر نوای من است ، پس من سفر نخواهم رفت ، و در

46 محله جشنی است امشب ،‌من بام های پست و کوتاه را مانند

47 شستی پیانو صدرنگ می نوازم . آیا کدام دست هنرمند ، حتی در

48 اوج بیماری ، محتاج دستگیری است

49 انگار سرخ گل نمونه ی خون طبیعت باشد ، در شیشه کرده اند و با نی می

50 نوشند

51 هر وقت هم که تجزیه اش می کنیم افشرده های بوسه و عطر وداع از آن

52 به دستمی آید . و نام مستعار گل سرخ ،‌

53 سرنخی که در اداره ی آگاهی از

54 آن به کیفر گلخانه می رسند

55 میعاد در سه راهی باریک ، مشکوک در هوای مه آلود ، تا دختری

56 از سفره خانه ی شیطان تو را دعوت کند به شام

57 تو هیچ چیز نداری که پنهان کنی ، حتی زیبایی فنا شده ی عکس هایت را

58 پس جای هیچ پنهان کاری در هیکل تو نیست

59 جز کفش دخترانه که پوشیدی

60 بر پنجه های آن دو میخک بلند دمیده

61 شکل دو پرچم سرخ

سپانلو از شاعران بزرگ قرن 14 هجری می باشد و سبک شعری ایشان نوین است.
اثر وقتی که چراغ های باران روشن شد اشعار پراکنده 18 ام از 29 اشعار پراکنده سپانلو می باشد
شعرنو قالب : اشعار پراکنده سبک : نوین
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر وقتی که چراغ های باران روشن شد

شاعر شعر وقتی که چراغ های باران روشن شد چه کسی است ؟

شاعر شعر وقتی که چراغ های باران روشن شد سپانلو می باشد.

شعر وقتی که چراغ های باران روشن شد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر وقتی که چراغ های باران روشن شد چیست ؟

قالب شعر وقتی که چراغ های باران روشن شد اشعار پراکنده است

سبک شعر وقتی که چراغ های باران روشن شد چیست ؟

سبک شعر وقتی که چراغ های باران روشن شد سبک نوین است

مضمون اصلی شعر وقتی که چراغ های باران روشن شد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
سپانلو

وقتی که چراغ های باران از سپانلو اشعار پراکنده 18

اشعار پراکنده 18 ام از 29 اشعار پراکنده
بنر