🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
منوچهر آتشی

منوچهر آتشی

منوچهر آتشی
منوچهر آتشی

فردا که چشم از منوچهر آتشی اشعار پراکنده 17

اشعار پراکنده 17 ام از 55 اشعار پراکنده

فردا که چشم بگشایم

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41
  • 42
  • 43
  • 44
  • 45
  • 46
  • 47
  • 48
  • 49
  • 50
  • 51
  • 52
  • 53
  • 54
  • 55
  • 56
  • 57
  • 58
  • 59
  • 60
  • 61
  • 62
  • 63
  • 64
  • 65
  • 66
  • 67
  • 68
  • 69
  • 70
  • 71
  • 72
  • 73
  • 74
  • 75
  • 76
  • 77
  • 78
  • 79
  • 80
  • 81
  • 82
  • 83
  • 84
  • 85
  • 86
  • 87
  • 88
  • 89
  • 90
  • 91
  • 92
  • 93
  • 94
  • 95
  • 96
  • 97
  • 98
  • 99
  • 100
  • 101
  • 102
  • 103
  • 104
  • 105
  • 106
  • 107
  • 108
  • 109
  • 110
  • 111
  • 112
  • 113
  • 114
  • 115
  • 116
  • 117
  • 118
  • 119
  • 120
  • 121
  • 122
  • 123
  • 124
  • 125
  • 126
  • 127
  • 128
  • 129
  • 130
  • 131
  • 132
  • 133
  • 134
  • 135
  • 136
  • 137
  • 138
  • 139
  • 140
  • 141
  • 142
  • 143
  • 144
  • 145
  • 146
  • 147
  • 148
  • 149
  • 150
  • 151
  • 152
  • 153
  • 154
  • 155
  • 156
  • 157
  • 158
  • 159
  • 160
  • 161
  • 162
  • 163
  • 164
  • 165
  • 166
  • 167
  • 168
  • 169
  • 170
  • 171
  • 172
  • 173
  • 174
  • 175
  • 176
  • 177
  • 178
  • 179
  • 180
  • 181
  • 182
  • 183
  • 184
  • 185
  • 186
  • 187
  • 188
  • 189
  • 190
  • 191
  • 192
  • 193
  • 194
  • 195
  • 196
  • 197
  • 198
  • 199
  • 200
  • 201
  • 202
  • 203
  • 204
  • 205
  • 206
  • 207
  • 208
  • 209
  • 210
  • 211
  • 212
  • 213
  • 214
  • 215
  • 216
  • 217
  • 218
  • 219
  • 220
  • 221
  • 222
  • 223
  • 224
  • 225
  • 226
  • 227
  • 228
  • 229
  • 230
  • 231
  • 232
  • 233
  • 234
  • 235
  • 236
  • 237
  • 238
  • 239
  • 240
  • 241
  • 242
  • 243
  • 244
  • 245
  • 246
  • 247
  • 248
  • 249
  • 250
  • 251
  • 252
  • 253
  • 254
  • 255
  • 256
  • 257
  • 258
  • 259
  • 260
  • 261
  • 262
  • 263
  • 264
  • 265
  • 266
  • 267
  • 268
  • 269
  • 270
  • 271
  • 272
  • 273
  • 274
  • 275
  • 276
  • 277
  • 278
  • 279
  • 280
  • 281
  • 282
  • 283
  • 284
  • 285
  • 286
  • 287
  • 288
  • 289
  • 290
  • 291
  • 292
  • 293
  • 294
  • 295
  • 296
  • 297
  • 298
  • 299
  • 300
  • 301
  • 302
  • 303
  • 304
  • 305
  • 306
  • 307
  • 308
  • 309
  • 310
  • 311
  • 312
  • 313
  • 314
  • 315
  • 316
  • 317
  • 318
  • 319
  • 320
  • 321
  • 322
  • 323
  • 324
  • 325
  • 326
  • 327
  • 328
  • 329
  • 330
  • 331
  • 332
  • 333
  • 334
  • 335
  • 336
  • 337
  • 338
  • 339
  • 340
  • 341
  • 342
  • 343
  • 344
  • 345
  • 346
  • 347
  • 348
  • 349
  • 350
  • 351
  • 352
  • 353
  • 354
  • 355
  • 356
  • 357
  • 358
  • 359
  • 360
  • 361
  • 362
  • 363
  • 364
  • 365
  • 366
  • 367
  • 368
  • 369
  • 370
  • 371
  • 372
  • 373
  • 374
  • 375
  • 376
  • 377
  • 378
  • 379
  • 380
  • 381
  • 382
  • 383
  • 384
  • 385
  • 386
  • 387
  • 388
  • 389
  • 390
  • 391
  • 392
  • 393
  • 394
  • 395
  • 396
  • 397
  • 398
  • 399
  • 400
  • 401
  • 402
  • 403
  • 404
  • 405
  • 406
  • 407
  • 408
  • 409
  • 410
  • 411
  • 412
  • 413
  • 414
  • 415
  • 416
  • 417
  • 418
  • 419
  • 420
  • 421
  • 422
  • 423
  • 424
  • 425
  • 426
  • 427
  • 428
  • 429
  • 430
  • 431
  • 432
  • 433
  • 434
  • 435
  • 436
  • 437
  • 438
  • 439
  • 440
  • 441
  • 442
  • 443
  • 444
  • 445
  • 446
  • 447
  • 448
  • 449
  • 450
  • 451
  • 452
  • 453
  • 454
  • 455
  • 456
  • 457
  • 458
  • 459
  • 460
  • 461
  • 462
  • 463
  • 464
  • 465
  • 466
  • 467
  • 468
  • 469
  • 470
  • 471
  • 472
  • 473
  • 474
  • 475
  • 476
  • 477
  • 478
  • 479
  • 480
  • 481
  • 482
  • 483
  • 484
  • 485
  • 486
  • 487
  • 488
  • 489
  • 490
  • 491
  • 492
  • 493
  • 494
  • 495
  • 496
  • 497
  • 498
  • 499
  • 500
  • 501
  • 502
  • 503
  • 504
  • 505
  • 506
  • 507
  • 508
  • 509
  • 510
  • 511
  • 512
  • 513
  • 514
  • 515
  • 516
  • 517
  • 518
  • 519
  • 520
  • 521
  • 522
  • 523
  • 524
  • 525
  • 526
  • 527
  • 528
  • 529
  • 530
  • 531
  • 532
  • 533
  • 534
  • 535
  • 536
  • 537
  • 538
  • 539
  • 540
  • 541
  • 542
  • 543
  • 544
  • 545
  • 546
  • 547
  • 548
  • 549
  • 550
  • 551
  • 552
  • 553
  • 554
  • 555
  • 556
  • 557
  • 558
  • 559
  • 560
  • 561
  • 562
  • 563
  • 564
  • 565
  • 566
  • 567
  • 568
  • 569
  • 570
  • 571
  • 572
  • 573
  • 574
  • 575
  • 576
  • 577
  • 578
  • 579
  • 580
  • 581
  • 582
  • 583
  • 584
  • 585
  • 586
  • 587
  • 588
  • 589
  • 590
  • 591
  • 592
  • 593
  • 594
  • 595
  • 596
  • 597
  • 598
  • 599
  • 600
  • 601
  • 602
  • 603
  • 604
  • 605
  • 606
  • 607
  • 608
  • 609
  • 610
  • 611
  • 612
  • 613
  • 614
  • 615
  • 616
  • 617
  • 618
  • 619
  • 620
  • 621
  • 622
  • 623
  • 624
  • 625
  • 626
  • 627
  • 628
  • 629
  • 630
  • 631
  • 632
  • 633
  • 634
  • 635
  • 636
  • 637
  • 638
  • 639
  • 640
  • 641
  • 642
  • 643
  • 644
  • 645
  • 646
  • 647
  • 648
  • 649
  • 650
  • 651
  • 652
  • 653
  • 654
  • 655
  • 656
  • 657
  • 658
  • 659

1 فردا که چشم بگشایم

2 از تپه‌ی روبه‌رو سرازیر خواهی شد

3 به آن‌سوی دامنه اما

4 و پنجره‌ام برای ابد گشوده خواهد ماند

5 سپیده‌دم

6 زنبق‌ها بیدار می‌شوند غوطه‌ور در شبنم

7 و بوی آویشن و بابونه

8 از آغوشم خواهد گریخت

9 کجای این دره‌ی پرسایه خوابیده بودیم

10 که جز صدای تیهوها

11 و بوی آویشن بر شانه‌هایم

12 چیزی را به یاد نمی‌آورم ؟

13 همیشه دلهره‌ی گم‌شدنت را داشتم

14 یقین داشتم وقتی بیدار شوم

15 تو رفته‌ای

16 و زمین دیگرگونه می‌چرخد

17 یقین دارم اما که خواب ندیده‌ام

18 که تو در کنارم بوده‌ای

19 که با تو سخن گفته‌ام

20 به سایه‌سار دره که رسیده‌ایم

21 تو ساقه‌ی مرزنگوشی زیر دماغمان گرفته‌ای

22 و دیگر

23 چیزی به یادم نمانده است

24 منوچهر آتشی

25 آه که چه می گویم و چگونه بگویم

26 همیشه، همیشه بی تو گذشته است جهان

27 و می گذرد

28 همیشه

29 همیشه بی تو چرخیده است زمین و می چرخد

30 چگونه بگویم آه

31 که بی تو نبوده ام هرگز

32 که بی تو من هرگز

33 نچرخیده ام

34 به کردار سنگ یاوه ای همراه زمین، گرد هیچ آفتابی

35 و نروییده ام، چنان گیاهی، کناره سنگی

36 تا نه انتظار نزول انگشتانت به چیدنم

37 تقدیری بوده باشد منتظر

38 در ریشه

39 چگونه بگویم آه

40 که معنی نمی دهم بی تو

41 چنانکه معنی نمی دهد جهان

42 بی ما

43 منوچهر آتشی

44 دیدار تو صبح را زیبا می کند

45 حتی اگر فلاخُن رگبار

46 سنگسار بکند شیشه های پنجره را

47 حتی اگر صبح با کسوف بدمد

48 خیره خواهد شد چشم من

49 از طلوع گلوی تو از مقنعه

50 دیدار تو روز را

51 سبز و خوانا می سراید

52 حتی اگر برف

53 نام های تمام درختان و پرندگان را بپوشاند

54 دیدار تو غروب را به درنگ وا می دارد

55 حتی اگر ماهی گیران از دریا برگردند

56 و کلاغ ها

57 تمام افق را بپوشانند

58 و پرستوها قیچی کنند

59 اندک آبیِ باقیمانده از روز را

60 دیدار تو شب را

61 آه

62 چه تالار آینه ای رویاهای من

63 و چه تکثیر غریبی

64 از صدها تو

65 منوچهر آتشی

66 نامت

67 گل‌‌واژه‌ای به سپیدای ماهتاب و سپیده است

68 با عطر باغ اطلسی

69 و دشت‌های گرم شب‌بوهای دشتستان

70 نامت گلِ هزار بهارِ نیامده است

71 نامت تمام شب‌هایم

72 و گستره‌ی خمیده‌ی رویاهایم را

73 پر می‌کند

74 و در دهانم

75 مانند ماه در حوض

76 مد می‌شود

77 نامت در چشمانم

78 چون لاله سرخ

79 چون نسترن سپید

80 و مثل سرو ، سبز می‌ایستد

81 نامت مژگانم را در می‌گیرد

82 نامت در جانم

83 گُر می‌گیرد

84 منوچهر آتشی

85 سپیده که سر بزند

86 نخستین روز روزهای بی تو

87 آغاز می شود

88 آفتاب سرگشته وپرسان

89 تا مرا کنار کدام سنگ

90 تنها باید به تماشای سوسنی نوزاد

91 به نخستین دره سرگشتی هام

92 در اندیشه تو ام

93 که زنبقی به جگر می پروری

94 و نسترنی به گریبان

95 که انگشت اشاره ات

96 به تهدید بازیگوشانه

97 منقار می زند به هوا

98 و فضا را

99 سیراب می کند از شبنم و گیاه

100 سپیده که سر بزند خواهی دید

101 که نیست به نظر گاه تو آن سدر فرتوتی که هر بامداد

102 گنجشکان بر شاخساران معطرش به ترنم

103 آخرین ستارگان کهکشان شیری را

104 تا خوابگاه آفتابیشان

105 بدرقه می کردند

106 سپیده که سر بزند

107 نخستین روز روزهای بی مرا

108 آغاز خواهی کرد

109 مثل گل سرخ تنهایی

110 آه خواهی کشید

111 به پروانه ها خواهی اندیشید

112 و به شاخه سدری

113 که سایه نینداخته بر آستانه ات

114 منوچهر آتشی

115 نه رفته‌ای

116 نه پیام آمدنی داده‌ای

117 خانه در تصرف بوی توست

118 تو نیستی و خانه در تصرف بوی توست

119 حس می‌کنم

120 تنهایی ستاره را

121 این همه ستاره‌ی تنها ؟

122 یکی به یکی نمی‌گوید بیا

123 هر یک

124 از آسمانه‌ی خویش

125 چونان چشم پرنده درخشان

126 از آشیانه‌ی تاریک

127 حس می‌کنم

128 نیش ستاره را

129 در چشمم

130 طعم ستاره را

131 در دهانم

132 و طعم یک کهکشان تنهایی را

133 در جانم

134 کجای جهان بگذارمت

135 تا زیباتر شود آن جا ؟

136 بنویس می‌آیم

137 تا آشیانه به گام و به دست و سلام

138 آراسته شود

139 (اشعار منوچهر آتشی)

140 بر کنده ی تمام درختان جنگلی

141 نام ترا به ناخن برکندم

142 اکنون ترا تمام درختان

143 با نام می شناسند

144 نام ترا به گرده ی گور و گوزن

145 با ناخن پلنگان بنوشتم

146 اکنون ترا تمام پلنگان کوه ها

147 اکنون ترا تمام گوزنان زردموی

148 با نام می شناسند

149 دیگر

150 نام ترا تمام درختان

151 گاه بهار زمزمه خواهند کرد

152 و مرغ های خوشخوان

153 صبح بهار نام ترا

154 به جوجه های کوچک خود یاد خواهند داد

155 ای بی خیال مانده ز من، دوست

156 دیگر ترا زمین و زمان

157 از برکت جنون نجیب من

158 با نام می شناسند

159 ای آهوی رمنده ی صحرای خاطره

160 در واپسین غروب بهار

161 نام مرا به خاطر بسپار

162 منوچهر آتشی

163 فرصتی ای مرگ

164 تا برای آخرین بار

165 بربطم را بردارم

166 و در این کوچه های مرده

167 بنوازم و بخوانم به شور

168 دوشم آهنگی

169 به رویا

170 بر عاطفه نازل شده است

171 که به ضرب گام هایش

172 مرده را زنده تواند کرد

173 و دل های نومید را

174 در کاسه طنبوری

175 به زیر پنجره ها خواهد کشاند

176 از جگری یگانه با نهاد جهان

177 آوازی بر آید

178 که کور را بینا کند

179 تا ببیند ذات دهشت را

180 در جامه ها

181 و جان ها

182 که شنیده بود به رویای کورانه

183 و ندیده بود تا امروز

184 تا ببیند خود را

185 میان زخم ها و اهانت و ترحم

186 که لمس کرده بود و ندیده بود تا امروز

187 فرصتی ای مرگ

188 تا بربط دارم

189 و آخرین نوبت را

190 به کوچه ها بزنم

191 کورها را بینا

192 و بینایان را

193 دیوانه کنم

194 منوچهر آتشی

195 صدای تو

196 از سایه سوی نیستان می آید

197 و گل می دهد در هیاهوی باران

198 صدایت

199 یکی نرگس نوشکفته است

200 که از پشت رگبار می ایستد روبروی نگاهم

201 و عطری هوسناک بالا می آید در آهم

202 تو میگویی و لاله می روید از سنگ

203 تو می گویی و غنچه می جوشد از چوب

204 تو می گویی و تازه می روید از خشک

205 تو می گویی و زنده می خیزد از مرگ

206 صدای تو از سایه سار نیستان می آید

207 و گل می دهد از گل زخمی بعد رگبار

208 و در آب می ایستد روبروی نگاهم

209 صدای تو می بارد و زنده ام من

210 (اشعار منوچهر آتشی)

211 یاد داری چه شبی بود ؟

212 باد گرم نفس من

213 ساقه ی بازوی شفاف ترا می آزرد ؟

214 و اندکی آنسوتر

215 جوی اندام تو در کوچه ی تاریک

216 ماهی چشم مرا می برد ؟

217 یاد داری چه شبی بود ؟

218 غرق آن بستر شبنم زده پشت بام

219 هوش بسپرده به رویای کبوتر های بقعه ی دور

220 خیره در آبی ژرف بی درد ؟

221 و آن طرف دور از ما در حاشیه ی جنگل شب

222 یاد داری چه هراس انگیز

223 گرگ خاکستری ابری

224 کشته ی میش سفید ماه را می خورد ؟

225 یاد داری چه شبی بود ؟

226 منوچهر آتشی

227 خوابیده ای کنار من

228 آرام مثل خواب

229 خواب کدام خوب ترا می برد چنین

230 مثل گلی سفید شناور به روی آب ؟

231 در پشت پلک های تو باغی ست

232 می بینم

233 باغی پر از پرنده و پرواز و جست و خیز

234 در پشت سینه تو دلی می تپد به شور

235 می شنوم

236 نزدیک کرده با تو هر آرزوی دور

237 پیش تو باز کرده هر بسته عزیز

238 رگ های آبی تو در متن مات پوست

239 دنباله های نازک اندیشه دل است

240 در نوک پنجه های تو نبضان تند خون

241 در گوش کودکی که هنوز

242 پر جست و خیز ماهی نازاب خون تست

243 تکبیر زندگی کیست

244 خوابیده ای کنار من آرام مثل خواب

245 خواب تو باغ خاطره ها و خیال هاست

246 می دانم

247 اما بگو

248 آب کدام خوب ترا می برد چنین

249 مثل گلی سفید شناور به شط خواب ؟

250 منوچهر آتشی

251 یک روز

252 در دشت صبحگاهی پندارت

253 از جاده یی که در نفس مه نهفته است

254 چون عاشقان عهد کهن

255 با اسب بور خسته می آیم من

256 در بامدادهای بخار آلود

257 در عصرهای خلوت بارانی

258 پا تا به سر دو چشم درشت و سیاه

259 تو گوش با طنین سم مرکب منی

260 من چون عاشقان عهد کهن

261 با اسب پای پنجره می مانم

262 بر پنجه های نرم تو لب می نهم به شوق

263 و آنگاه

264 همراه با تپیدن قلب نجیب تو

265 از جاده های در دل مه پنهان

266 می رانم

267 (اشعار منوچهر آتشی)

268 کنون رؤیای ما باغی است

269 بن هر جاده اش میعادگاهی خرم و خوش بو

270 سر هر شاخه اش گلبرگ های نازک لبخند

271 به ساق هر درختش یادگاری ها

272 و با هر یادگاری نقش یک سوگند

273 کنون رؤیای ما باغی است

274 زمین اما فراوان دارد اینسان باغ

275 که برگ هر درختش صدمه ی دیدارها برده است

276 که ساق هر درختش نشتر سوگند ها خورده است

277 که آن سوگند ها را نیز

278 همان نشتر که بر آن کنده حک کرده است

279 کنون رویای ما باغی است

280 بن هر جاده اش میعادگاهی خرم و خوش ، لیک

281 بیا رسم قدیم یادگاری را براندازیم

282 و دل را خوش نداریم از خراش ساقه ای میرا

283 بیا تا یادگار عشق آتش ریشه ی خود را

284 به سنگ سرخ دل با خنجر پیوند بتراشیم

285 که باران فریبش نسترد هرگز

286 که توفان زمانش نفکند از پا

287 که باشد ریشه ی پیمان ما در سینه ی ما زنده تا باشیم

288 منوچهر آتشی

289 آید بهار و پیرهن بیشه نو شود

290 نوتر برآورد گل اگر ، ریشه نو شود

291 زیباست روی کاکل سبزت کلاه تو

292 زیباتر آن که در سرت ، اندیشه نو شود

293 ما را غم کهن به می کهنه بسپرید

294 به حال ما چه سود اگر ، شیشه نو شود

295 شبدیز ، رام خسرو و شیرین به کام او

296 بر فرق ما چه فرق اگر ، تیشه نو شود

297 جان می‌دهیم و ناز تو را باز می‌خریم

298 سودا همان کنیم اگر ، پیشه نو شود

299 منوچهر آتشی

300 پشت این خانه حکایت جاریست

301 نیست بی رهگذری ، کوچه خمار

302 هرزه مستی است برون رفته ز خویش

303 می کشاند تن خود بر دیوار

304 آنچنانست که گویی بر دوش

305 سایه اش می برد او را هر سو

306 نه تلاشی است به سنگین قدمش تا جایی

307 نه صدایی است از او

308 در خیالش که ندانم به کدامین قریه است

309 خانه ها سوخته اینک شاید

310 قصر ها ریخته شاید در شب

311 شاید از اوج یکی کوه بلند

312 بیرقش بال برابر گذران می ساید

313 دودش انگیخته می گردد با ریزش شب

314 دره می سازد هولش در پیش

315 مست و بیزار و خموش

316 می رود کفر اندیش

317 در کف پنجره ای نیست چراغ

318 که جهد در رگ گرمش هوسی

319 یا بخندد به فریبی موهوم

320 یا بخواند به تمنای کسی

321 می برد هر طرف این گمشده را

322 کوچه ی خالی و خاموش و سیاه

323 وای از این گردش بیهوده چو باد

324 آه از این کستی بی عربده آه

325 شهر خاموشان یغما زده است

326 کوچه ها را نچرد چشمی از پنجره ای

327 نامه ای را ندهد دستی پنهان به کسی

328 ساز شعری نگشاید گره از حنجره ای

329 یک دریچه نگشوده است به شب

330 تا اتاقی نفسی تازه کشد

331 تا نسیمی چو رسد از ره دشت

332 در ، ز خوابی خوش ، خمیازه کشد

333 پشت در پشت هم انداخته اند

334 خانه ها با هم قهرند افسوس

335 شب فروپاشد خاکستر صبح

336 بادها زنده ی شهرند افسوس

337 مست آواره به ویرانه ی صبح

338 پای دیواری افتاده به خواب

339 خون خشکیده به پیشانی اوست

340 با لبش مانده است اندیشه ی آب

341 خوشا غریب وطن باشم و بخوانم غمناک

342 فراز همین شاخه های سوخته

343 کدام قناری گل در گلو

344 ندای این پرنده سرگردان را

345 پاسخ خواهد داد

346 به جنگلی از

347 کندههای کبریتی ؟

348 پرنده ای که در آغوش سوسن و نرگس

349 بیضه شکسته

350 چه می داند این صدای زخمی

351 از حنجره بلبلی

352 یا گلوی خراشیده بومی است ؟

353 و این گلوی چاک چاک از نوای زهر

354 میان خرمن نسرین و رازقی

355 چه بخواند

356 که برنیاشوبد آرامش باغ را ؟

357 خوشا غریب وطن باشم و بخوانم

358 راز

359 بر همین شوره زار و

360 بس

361 خوشتر آنک بخوانم و بخوانم

362 سنگ بر شانه و دلرها

363 واپس نمی نگرم

364 که چه بوده است

365 به پیش نمی نگرم که چه مانده ست

366 می روم و می خوانم

367 و

368 نومیدی خود را

369 به دلشوره نیامده های دوردست غنا می بخشم

370 آن سوی این چکاد چکادهایی است

371 و نفرینیانی چون من

372 سنگ به شانه و آوازخوان فراز می روند

373 یا در نشیب تند

374 سر در پی کولبار نفرین

375 که اینک بازیچه ای شده است

376 هیاهوگر و رقصان

377 شتاب گرفته اند

378 مگر نه

379 آوازشان را می شنوم ؟

380 بکوشم و بلندتر بخوانم ترانه ام را

381 تا غلغله ارکستر عظیم هجاهامان

382 پژواک هول و هیاهو درافکند

383 کوهسار نفرت و نفرین را

384 تا دل در دل خدایان نماند

385 و رگ دررگشان فرو پیچید از غضب

386 واپس نمی نگرم

387 چرا که به ناگزیر باز می گردم

388 سر در

389 پی کولبار نفرینم

390 که اینک بازیچه ای است

391 پندارد بر آب و اثیر می راند

392 و لنگر به جزیره پریزادان می افکند

393 سرودگر جوان

394 که از انسان بریده است

395 و در سفینه علف و آه

396 پارو می

397 کشد

398 نخستین صفیر پاییزی

399 علف را می پژمرد

400 و پاروها را

401 که بال پروانه هاست

402 به باد می دهد

403 و تنها

404 می ماند در کفش

405 آه

406 بر ساعد شرقی ایوانت

407 نیلوفری کاشته ام

408 تا ناقوس بامدادان را بنوازد

409 و به ایوان که در آیی

410 با

411 خوابجامه ببینی

412 آفتاب

413 از شکاف کنده افرایی پیر جوشیده است

414 و خون درخت

415 تا پله های نخستین ایوانت

416 بالا خزیده است

417 بر ساعد غربی ایوانت

418 شقایقی رویانده ام

419 تا هر غروب که شاد بر می گردی از کوچه

420 به زانو درافتی ناگاه

421 و لبانت بلرزد

422 از

423 کلام بر نیامدنی

424 پنداری بر آب و اثیر می رانی

425 که رو برنمی گردانی

426 کناره گمشده را

427 و به هراس که می افتی

428 نمی بینی

429 سایه بلند پر انحنایی را

430 که دنبالت می کند

431 بر آب و به رویا

432 و توفان که برخیزد

433 از آرامجای آب

434 و پارو که به باد رود

435 مثل بال پروانه

436 و به ته رویا که فرو لغزاندت موج ناگهان

437 چشم بازکنی و ببینی بالای سرت

438 سایه را

439 که غمناک لبخند می زند

440 تا شفات بخشد کابوست را

441 روزگاری

442 انتهای جاده ای که به فراز می بردم

443 ابتدای جهان بود

444 بزغاله ای سبکخیز

445 بره ای سفید و سیاه که زنگوله بر علف می کشید و سر به

446 زیر می دوید

447 اسبی خمیده بر قصیل دیرمان

448 که سر بالا می کرد و گوش که می خماند

449 انگار به انتهای جهان نگران می شد

450 زنی جوان به جامه رنگین

451 جوانی با شانه های پهن برهنه

452 که به گندمزار برشته شناور بود

453 جهان ابتدایی چنان خرم و شیرین داشت

454 اما اسب

455 که به

456 انتهای جهان می نگریست

457 مرا به شعاع تیره ای

458 به دیاری ناشناخته فرو می لغزاند

459 که ناگزیری رفتن

460 چون معشوق دیوانه ای بر آستانه اش

461 در انتظارم بود

462 سوار بر شعاع نگاه اسب رفتم

463 تا به انتهای جهان برسم

464 تا به ابتدای شیرین آن فراز شوم

465 اینک باز می گردم از

466 انتهای تلخ جهان

467 و اشتیاق دیدن بزغاله

468 و اسب بور خمیده بر قصیل

469 و زن جوان به جامه رنگین روستا

470 دلهره امن را دوچندان کرده است

471 زنی جوان

472 به جامه جین آبی

473 سوار بر موتورسیکلت

474 به استقبالم می آید

475 نوه کوچکم است

476 و بر کناره راه سیمانی روستایی

477 اینک

478 پالایشگاه

479 دخترکی

480 گلهای رنگارنگ پلاستیکی می فروشد

481 ارکیده و گلایول و سوسن آری

482 و بولدوزری زرد آن سو تر

483 مانند ورزویی مست

484 سر زیر کنده های فرسوده کرده است و به رودخانه می اندازدشان

485 مردی جوان

486 نبیره ام

487 به لباس و کلاه خود ایمنی

488 پیش از سلام می

489 غرد

490 اول قرنطینه نیای بزرگ

491 از انتهای جهان

492 به ابتدای جهان بازگشته ام

493 نه بر شعاع نگاه اسب

494 نه در قرنطینه نبیره ام

495 جایی ایمن

496 نمی یابم

497 به ابتدای جهان

498 از کدام راه کوره توان رفت ای آسمان

499 به آبش می سپرم

500 این کودک شرور

501 که چشم بازنکرده

502 زبان گشاده است

503 به تحقیر قبیله سنگستان که ماییم

504 قبیله را بر من خواهد شوراند این

505 زبان دراز

506 و مرا نه که خود را

507 به کشتن خواهد داد

508 تا زبان بریده به عزلتی نشاندم سوگوار خویش

509 به آبش می سپارم

510 امید در نجاتش بندم

511 به ساحل دوری آن سوی جهان

512 شاید به تور ماهیگیری افتد

513 بی نوا و شریف

514 و صیادی چالاک بپرورد او را

515 شاید بر آستانه زنی

516 فروافتد

517 بزرگ تبار

518 و بی نطفه شوی

519 تا شگفتی آفرین شهزاده ای برانگیزد از او

520 طلسم شکن

521 و قلعه گشای دیو برده پریزادان

522 تا پاسدار رویای ناایمن دختران شود

523 عاقبتم به سوگ خویش خواهد نشاند

524 این کودک شرور

525 و به یاوه مردی دیگرگونم خواهد کرد

526 بهتر که به آبش بسپارم

527 تا به خاک

528 سه مشعل می سوزد

529 یکی بر چکاد و دو دیگر به دامنه

530 یکی بر مازه اژدهاوش کوه

531 شعله می وزاند

532 دو دیگر

533 به دره و دامنه

534 تا بادام

535 بنان سراسیمه شوند

536 یکی می سوزد

537 تا نزدیک نشود شغال گرسنه به خوابگاه

538 و به معده پر جوجه کباب شرکت

539 دو دیگر می سوزند

540 تا آهوان و تیهوها

541 به دره های دوردست بکوچند

542 تا شقایق و مرزنگوش بسوزند

543 تا وحش

544 ایمن نماند در حریم آبادانی

545 یکی می سوزد

546 تا

547 روستایی

548 هوای شیرین کردن نان جوین نکند

549 سه مشعل می سوزد

550 یکی بر چکاد و دو دیگر به دامنه

551 در روز می سوزند زیر خورشید سوزان

552 و به شب

553 در حوالی جنگل چراغهای نئون

554 سه مشعل

555 نمی سوزند تا چیزی دیده شود

556 بلکه می سوزند

557 تا چیزها دیده نشوند

558 سه

559 مشعل می سوزند

560 در دایره چراغان و آتش

561 تا ظلمات گرداگرد

562 ژرفتر گردد

563 و بازوهای کار و آفرینش

564 چون پروانه های سراسیمه

565 به جانب کانون نور

566 فراخوانده شوند

567 نوری

568 که ظلمت گرداگرد را

569 دامن می زند و ژرفتر می کند

570 روباهی از برکت رنگهای شگفت

571 طاووس پر شکوهی شده در گوشهای از این جهان ؟

572 طاووسی از برکت رنگ های دلارا

573 پا در خور دم یافته

574 در گوشه ای از این جهان ؟

575 مرا چه سود اما

576 که همان شتر صبور بارکشم

577 در وادی سراب ها و دروغ

578 و جز سایه دراز و بی قواره همیشه شلنگ انداز خود

579 تماشاگهی ندارم به سایه روشن صبح و غروب

580 بارم چه کو کنار چه زمرد

581 نه می بینمش نه می خواهم ببینمش

582 و نه احساسش می کنم

583 و سوارم

584 چه

585 امیری برنا و برومند

586 چه حرامی بدنهادی

587 می بینمش و می ستایمش

588 و می برمش بر پشت

589 اگر چه نمی شناسمش

590 چه آموخته ام از روزگار و کار جز این ؟

591 کینه پر آوازه ام ؟

592 یک بار در من بیدار شد

593 غریدم و کف به لب آوردن و هجوم بردم

594 امیر و حرامی هر دو

595 در معرض

596 صاعقه ام بودند

597 و سرانجام

598 آنکه جان بدر برد

599 حرامی بدنهاد بود

600 که اکنون

601 برگرده ام نشسته و می راندم

602 هر سو که خود بخواهد

603 زنم کرمجی بور زیبایی زاییده ؟

604 طاووسی پای در خور دم یافته

605 رئباهی از برکت رنگ ها

606 مرا چه سود اما

607 که بار سنگین

608 چه

609 شوکران چه زمرد

610 بارم

611 و حرامی نابکار سوارم است

612 دیگر سقراط و افعی را

613 از هم تمیز نمی دهم

614 و سراب را

615 به دنبال سایه بی قواره خود

616 می پیمایم

617 مدام

618 مدام

619 مدام

620 اگر به فراز نمی شتابم

621 مپندار که نمی یارمت رسیدن

622 امتناع من از صعود انکار تست

623 تحقیر می کنم بلندایت را

624 زیرا که حقیران تسخیرت می کنند

625 نخستین بیرق را

626 ناتوان ترینان برافراشتند

627 و بیرق ما

628 که سنگین ترین بود و سپیدترین

629 به خون برادرانم آغشته شد

630 به مکر ناجوانمردانه ناتوان ترینان

631 هفت برادر بودیم

632 نخستین را بر هزاره نخست

633 به زیر برف سرخ کفن کردم

634 و ششمین را از هزاره ششم

635 کوتوله ای

636 دشکیش

637 از شیفتگان بلندای تو

638 تا خود بلندتر بنماید

639 از پرتگاه مخوف به زیر افکند

640 هفتمین منم

641 که بیرق را به مغازه ای پنهان کرده ام

642 که لگدمال ناپاکان نشود

643 و خود انزوا گزیده کنارش

644 به پاسداریش

645 و انکار می کنم بلندایت را

646 اما

647 روزی

648 از پناهگاه

649 از هزاره هفتم

650 به بالا خواهم شتافت

651 تا چوبدست های کهنه آویز حقیران را

652 بر کنم و به باد سپارم

653 و بیرق سنگینم را

654 بر بلندای ناچیز تو برافرازم

655 پس آنگاه

656 تو بلندترین چکاد جهان خواهی بود

657 ه یمن بلندای بیرق من

658 ای زمین

659 (اشعار منوچهر آتشی)

منوچهر آتشی از شاعران بزرگ قرن 14 هجری می باشد و سبک شعری ایشان نوین است.
ادامه توضیحات شاعر
اثر فردا که چشم بگشایم اشعار پراکنده 17 ام از 55 اشعار پراکنده منوچهر آتشی می باشد
شعرنو قالب : اشعار پراکنده سبک : نوین
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر فردا که چشم بگشایم

شاعر شعر فردا که چشم بگشایم چه کسی است ؟

شاعر شعر فردا که چشم بگشایم منوچهر آتشی می باشد.

شعر فردا که چشم بگشایم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر فردا که چشم بگشایم چیست ؟

قالب شعر فردا که چشم بگشایم اشعار پراکنده است

سبک شعر فردا که چشم بگشایم چیست ؟

سبک شعر فردا که چشم بگشایم سبک نوین است

مضمون اصلی شعر فردا که چشم بگشایم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
منوچهر آتشی

فردا که چشم از منوچهر آتشی اشعار پراکنده 17

اشعار پراکنده 17 ام از 55 اشعار پراکنده
بنر