-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 همه جا میبینمات
2 به درخت و پرده و آینه
3 نمیدانم اما
4 تو مرا دنبال میکنی
5 یا من تو را
6 ای چشم شیرین زیبا
7 به گلها میبینیم و میبینمات
8 به گلها نشستهای و میبینیم
9 بر آب مینگرم و میبینمات
10 در آب میلرزی و میبینیم
11 تو مرا جستوجو میکنی یا من تو را ای چشم شیرین دلربا
12 همه رویاهایم را نیلوفری کردهای
13 و همه خیالهایم را به بوی شراب آغشتهای
14 همهجا
15 گرمای خانه و جان و جهان است حضورت
16 ولی چشم که باز میکنم
17 نمیبینمات دیگر
18 با آنکه میدانم
19 تو میبینیام همه جا
20 من شیدای توام
21 یا تو مرا گرفتهای به بازوی سودا
22 ای چشم شیرین بیپروا
23 منوچهر آتشی
24 بنشین تا بنویسمت
25 برخیز تا ببینمت
26 بخرام تا بخوانمت به آواز چکاو و قناری
27 واژه هایم
28 بر تابستان پیکرت عریانی
29 بر زمستان اندامت
30 کرک و مخمل و بارانی است
31 واژه هایم
32 زلف و گریبانت را
33 عطر و ستاره
34 وحجاب و وسوسه اند
35 ترانه هایم
36 به هیئت اندامت
37 در ایوان و اتاق
38 در آشپزخانه و حیاط
39 می چرخند
40 می خندند
41 می لندند و می خوانند
42 واژه هایم
43 به زلالی دستت
44 و به ظرافت انگشتانت
45 بر کاکل لادنی می بارند
46 ساقه یاسی می کشنند
47 و شهوت کاکتوسی را بر می انگیزند
48 چه روز بود
49 از چه سال
50 پگاه یا پسینگاه ؟
51 که از بیشه زار خیالم بیرون خرامیدی
52 گیسو حجاب عریانی
53 و شرم را
54 شیطان شکیباییم کردی ؟
55 چه شب بود
56 به چه ماه
57 که به تالار شعرم درآمدی
58 پیدا و پنهان از پس ستونها
59 و یورش بردی به خلوت پرهیزم
60 به شور و کرشمه و آواز ؟
61 برخیز تا بسرایمت
62 بخرام تا بخرانمت
63 پیش آی تا ببوسمت
64 (اشعار منوچهر آتشی)
65 یا انگشتی بر لبان
66 نمی توان با یک دل دو عشق را از گردنه ها گذراند
67 هرزگان می توانند
68 یکی از دل ها عاشق ترین باید بمیرد
69 هرزگان نمی دانند
70 شاید راه دیگری باشد
71 تو می گویی
72 می توان به غریزه ی سازش بازگشت
73 کبک سفید در زمستان قطبی
74 بوآ ی سبز بر درختان جنگلی
75 آهوبره ی خالدار میان بهار گرمسیری
76 شیادان می توانند
77 شاید راه دیگری هم باشد
78 من می گویم
79 نامی تازه برایت بر می گزینم
80 که من بدانم و تو فقط
81 نامی که از میان برگ های شعر من پر بکشد
82 چهچهی بزند یا سوتی بلند
83 عشوه ای بگشاید به شکفتن غنچه وار
84 اشکی از عذار فروچکاند
85 و هرکس گمان کند که مخاطب اوست
86 اما فقط من و تو یقین کنیم
87 عاشقان می توانند
88 نمی توان با یک دل دو عشق را از گردنه ها گذراند
89 اگر می خواهی بمیرم
90 خنجر و فنجان زهر را دور انداز
91 لبخندی بخلان در جانم
92 یا انگشتی بگذار بر لبانم
93 همین
94 عاشقان می توانند
95 (اشعار منوچهر آتشی)