-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر رخ مه طلعتان زلف پریشان خوش نماست دلبری و ناز و استغنا از اینان خوش نماست
2 عاشقان را زاری و مسکینی و افتادگی دلبران را پرسش احوال ایشان خوش نماست
3 خوبرویان را پریشان اختلاطی خوب نیست امتناع و شرم و تمکین از نکویان خوش نماست
4 هر جفائی کز نکو رویان رسد باید کشید صبر بر آزار یار از مهر کیشان خوش نماست
5 از لب شیرین عتاب تلخ شیرینست و خوش تیر زهرآلوده از مژگان خوبان خوش نماست
6 هر چه با هر کس کنند این قوم ایشان را رسد از نگاهی عالمی سازند ویران خوش نماست
7 تا نظر افکنده چندین عابد از ره برده اند دلربائی اینچنین از دلربایان خوش نماست
8 بر درت افتاده ام خواهی بکش خواهی ببخش هرچه باعاشق کنی در کیش عشق آن خوش نماست
9 هر چه میخواهی بگو کآید سخن زان لب نکو تلخ و دشنام از لب شیرین دهانان خوش نماست
10 ساعتی برخیز و بخرام و قیامت راست کن جلوهای قامت سرو خرامان خوش نماست
11 عاقلان گر چشم پوشند از نکویان عیب نیست از خردمند این و از صاحب نظران خوش نماست
12 فیض ازین پس گر نگوئی شعر در طور مجاز نسپری الا طریق اهل عرفان خوش نماست