-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زلفی که به جان ارزد هر تار بشوریدش بس مشک نهان دارد زنهار بشوریدش
2 در شام دو زلف او صد صبح نهان بیشست هر لحظه و هر ساعت صد بار بشوریدش
3 آن دولت عالم را وان جنت خرم را کز وی شکفد در جان گلزار بشوریدش
4 آن باده همیجوشد وز خلق همیپوشد تا روی شود از وی خمار بشوریدش
5 چشم و دل مریم شد روشن از آن خرما نخلیست از آن خرما پربار بشوریدش
6 گم گشت دل مسکین اندر خم زلف او باشد که بدید آید بسیار بشوریدش
7 شمس الحق تبریزی در عشق مسیح آمد هر کس که از او دارد زنار بشوریدش