1 زلفش بکشی شب دراز آید ازو ور بگذاری چنگل باز آید ازو
2 ور پیچ و خمش ز یک دگر باز کنی عالم عالم مشک فراز آید ازو
1 تا پای تو رنجه گشت و با درد بساخت مسکین دل رنجور من از درد گداخت
2 گویا که ز روز گار دردی دارد این درد که در پای تو خود را انداخت
1 ناکامیم ای دوست ز خودکامی تست وین سوختگیهای من از خامی تست
2 مگذار که در عشق تو رسوا گردم رسوایی من باعث بدنامی تست
1 دیشب که دلم ز تاب هجران میسوخت اشکم همه در دیدهٔ گریان میسوخت
2 میسوختم آنچنانکه غیر از دل تو بر من دل کافر و مسلمان میسوخت
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما